شاید
بارها آیه "ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیائ عند ربهم
یرزقون" را شنیده و خوانده باشیم، اما در گذر ایام روزگار حادثه ای اتفاق
می افتد که زنده بودن شهدا را دوباره برایمان یاد آوری میکند واز ما
میخواهد با چشم دل، حقیقت آیات قرآن را بنگریم.
و
حال ماجرا را از زبان دخترشهیدی می شنویم که پدرش را آسمانی ترین پدر روی
زمین میداند:«یک هفته از شهادت پدرم گذشته بود، در زادگاه پدرم، شهر
خوانسار، برای او مراسم ختم گرفته بودند.
بنابراین مادر و برادرم هم در
خانه نبودند و من باید به مدرسه می رفتم، وقتی وارد مدرسه شدم، دیدم که
برای تجلیل از پدرم مراسم تدارک دیده اند، پس از مراسم راهی کلاس شدم، خانم
ناظم از راه رسید و برنامه امتحانی ثلث دوم را به من داد، در غیاب من همه
بچه ها برنامه امتحانی شان را گرفته بودند و فقط من مانده بودم، ناظم از
من خواست که حتما اولیایم آن را امضا کنند و فردا ببرم، به فکر فرورفتم چه
کسی آن را برایم امضا کند، نسبت به درس و مدسه ام بسیار حساس بودم و رفتن
پدر و نبود مادر در خانه مرا حساس تر کرده بود.