خاطرات شهدا و رزمندگان دفاع مقدس

امروز فرصتی است که همه، با شهیدان تجدید خاطره کنند. مقام معظم رهبری

خاطرات شهدا و رزمندگان دفاع مقدس

امروز فرصتی است که همه، با شهیدان تجدید خاطره کنند. مقام معظم رهبری

خاطرات شهدا و رزمندگان دفاع مقدس

تا امروز هیچ قدرتی نتوانسته است دلهای مردم را از محبت امام و یاد امام و تعظیم و تجلیل شهدا، شهادت و ارزشهای انقلاب، خالی کند.مقام معظم رهبری
سالهاست که جنگ پایان یافته ولی هنوز عطش شهادت بر لبهای خشک و ترک خورده ی بشر تازیانه می زند. آن زمان که دروازه های بهشت باز بود هر کس با حرفه ای خود را به آن باب می رساند و امروز که دستمان در گیر صفر و یک است بابی را گشودیم تا جرعه ای را تا شهادت بنوشیم. افتخار ما اینست که سرباز ولایت فقیه هستیم هرچند دستمان خالیست اما دل های مان پر است از عشق به ولایت

مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ

وَ مِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا

سوره احزاب آیه 23

از مومنان مردانی هستند که به پیمانی که با خدا بسته بودند صادقانه وفا کردند بعضی بر سر پیمان خویش به شهادت رسیدند و بعضی چشم به راهند و هرگز پیمان خود دگرگون نکرده اند.


کلمه شهید و کلمات هم خانواده آن در حدود یکصد و شصت مرتبه در قرآن ذکر شده و مورد استفاده قرار گرفته است. اکنون به بعضی معانی این کلمه مقدس در قرآن مجید اشاره می‌کنیم:

شهید = گواه

این کلمه در قرآن به معنای گواهی دادن و ناظر جریان‌ها بوده است:
فردی از نزدیکان عزیز مصر گواهی داده که اگر پیراهن یوسف از عقب سر پاره شده، زلیخا راست می‌گوید و یوسف دروغ و اگر پیراهن یوسف از جلو پاره شده، زلیخا دروغ می‌گوید و یوسف دروغ.
آنگاه که پوست بدن جهنمی‌ها واقع اعمال را بیان می‌دارند و حقایق آفتابی می‌گردد و آتش شعله‌ور دامن جهنمی‌ها را می‌گیرد فریاد اعتراض آنان بلند می‌شود و به پوست بدنشان می‌گویند «چرا به ضرر ما شهادت دادید؟»
و درباره ابراهیم(ع) پیامبر عزیز می‌خوانیم که دستور صادر شد ابراهیم را از میان مردم عبور دهند شاید بت‌شکن او را کسی دیده باشد و حقیقت را گواهی دهد.
مشابه معانی بالا که به معنای گواهی و نظارت است باز هم در قرآن موجود است.
نامه اعمال نیکوکاران در علیین است. چه می‌دانی که علیین چیست؟
نامه‌ای است ثبت شده که مقربان درگاه خدا ناظر آن هستند.
«ای رسول گرامی(ص) ما تو را فرستادیم که هم ناظر اعمال مردم باشی، هم آنان را به بهشت مژده دهی، هم از جهنم و حوادث وحشتناک آنان را هشدار دهی.»
شما ملت پدر خود ابراهیم (پیامبر خدا) هستید. او شما را قبل مسلمان نامیده است در این قرآن هم مسلمان نامیده شده‌اید. باید رسول خدا ناظر اعمال شما باشد و شما هم نمونه (کامل اسلام) باشید برای مردم دنیا. پس وظیفه داری نماز بخوانید، زکات بدهید به خدا تکه کنید که او مولای شماست بهترین مولا و بهترین یاور.
معناهای دیگری هم در قرآن آمده است، اما آنچه ذکر شد بیشتر مورد توجه است.
موقعی که صدای الله‌اکبر در تشعییع جنازه شهیدی بلند می‌شود و فریاد شعار «شهیدان زنده‌اند» به گوش می‌رسد بیشتر مردم فکر می‌کنند که فلان شخص در اره خدا کشته شد و تمام و این زنده بودن به چه معنی است؟!
آیا خونش سبب زنده ماندن اسلام عزیز است و با بقای دین و عمل به آن در نامۀ شهید همم ثواب می‌نویسند که این خود یک نوع زنده بودن است و یا خونش زنده می‌ماند و ناظر اعمال ماست و یا اینکه به خاطر جانفشانی در راه اسلام در ردیف گواهان اعمال قرار می‌گیرد و از طریق برگزیدگان الهی بر اعمال بشر نظارت دارد؟
در پاسخ این سئوال هر کس در حدود و معرفت خود مطلبی را در نظر می‌گیرد، اما آنچه از قرآن کریم استفاده می‌شود کلمه شهید به معنای گواه، نمونه و ناظر آمده است که همه در آنچه در ذهن مردم است مجسم گردیده، اما قرآن مطلب بالاتری را برای شهید معرفی می‌کند.
آنجا که کشته شدن در راه خدا و دفاع باشد شهادتی است که به صورت ظاهر جان از بدن می‌رود ولی به اصطلاح قرآن «حیات و زندگی برا یاو حتمی است .
جالب توجه اینکه خدا در سوره آل عمران به دنبال اثبات زنده بودن شهید می‌فرماید هم از رزق خدا می‌خورند و هم از نعمتهای الهی بهره‌مندند و هم در آسایش و خوشی به سر می‌برند.
«کسانی که به خدا ایمان آوردند به رسول خدا عقیده داشته باشند در ردیف کسانی قرار می‌گیرند که خدا بر آنان نعمت را تمام کرده و عامل نموده است: پیامبران، راستگویان شهدا و شایستگان که بهترین رفیقانند.»
وقتی در ردیف صدیقین قرار گرفتند اجر آنان فقط با خداست و از نور الهی بهره‌مندند. آن روزی که تاریک است روز قیامت و عمل انسان چراغ راه اوست، شهید از نور مخصوص برخوردار است، زیرا با شهادت در ردیف پیامبران که سر تا پا نور خدا هستند قرار گرفته‌اند و همردیف آنان و علماء گناهکاران را شفاعت می‌کنند.
خدای عزیز غیر از موجودات جهان را که اعمال انسان را عکسبرداری می‌کنند گواه اعمال می‌داند، پیامبران الهی را هم گراه اعمال می‌داند و پس از پیامبران الهی فرشتگان را هم ناظر اعمال معرفی کرده است که غیر از خدا و موجودات ناظر بر کارها باشند و اعمال بشر را تحت کنترل داشته باشند.
با توجه به این آیه که می‌گوید در روز قیامت هر فردی با گواه اعمال خود و کسی که او را به جلو می‌راند وارد می‌گردد و با توجه به این آیه که می‌گوید: در روز قیامت از میان هر طائفه‌ای گواهی از خود آنان برمی‌انگیزیم که بر اعمال آنان گواهی دهند، به ضمیمۀ آیات و روایات مناسب دیگر ناظر اعمال بشر است و اعمال را کنترل می‌کند و از نظر او می‌گذرد.
آیا محدودۀ کنترل او به خانه اوست یا محله او یا شهر و مملکت او وطلب روشن نیست، در مورد امامان گرانقدرمان به صورت کلی و نسبت به شهید باید گفت حدود نظارت در محدوده و شایستگی و نیت شهید است.
آیا برای خودکشی رفته که عمل او حرام بوده، یا برای دفاع رفته که کشته شود و بازماندگانش بهره ببرند، یا برای خدمت به اسلام عزیز و دفاع از آب و خاک جان را بر کف گرفته و کشته شده است تا شهیدی کامل باشد؟
جای تردید نیست که خدا بر نیت‌ها آگاه است و روی قصد افراد و ثواب می‌دهد، در یک جبهه دو نفر شهید شده‌اند چه بسا یکی به جهنم برود و دیگری به اعلی درجه‌ای که در بهشت تصور دارد برسد.
با توجه به این نکته هر قدر نیت را خالص‌تر کنیم و بیشتر به خدا نزدیکتر شویم و برای خدا گام برداریم پاداش بیشتری می‌بریم و در ردیف پیامبران الهی و فرشتگان خدا قرار خواهیم گرفت./ح

مؤلف: دکترپریش کوششی

منابع:
1. سوره یوسف آیه 26 و 27 (... و شهد شاهد من اهلها ...).
2. سوره فصلت آیه 21 «و قالوا لجلودهم لم شهدتهم علینا».
3. سوره انبیاء آیه 61 «فاثوبه علی اعین الناس لهلهم یشهدون».
4. سوره مطففین آیات 18 تا 21 «کتاب مرقوم یشهده المقربون».
5. سوره فتح آیه 8 «انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا».
6. سوره حج آیه آخر «لیکون الرسول شهیدا علیکم و تکونوا شهداء علی الناس...».
7. سوره آل عمران آیه 171 «ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل‌الله امواتا بل احیاء» و سوره بقره آیه 154 و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل‌الله اموات بل احیاء».
8. سوره نساء آیه 69 «من النبی و الصدیقین و الشهداء».
9. سوره حدید آیه 19 «و الشهداؤ عند ربهم لفهم اجرهم و نورهم...»
10. سفینه البحار ج10
11. سوره نساء آیه 166 «و الملائکه یشهدون».
12. سوره ق آیه 21 «وجائت کل نفس معها سائق و شهید».
13. سوره نحل آیه 89 و 84 «و یوم نبعث فی کل امة شهدا علیم من انفسهم»./ح

 

فضیلت شهادت

مرگ به صورت شهادت، جمع میان دو چیز است. از یک طرف ولی الله از این جهان به جهان دیگر منتقل شده و از طرف دیگر فرصت عمر را از دست نداده است، چرا که شهادت یعنی تبدیل کردن عمر به بهترین شکل عمل، یعنی به صورت یک عمل و به صورت یک تکلیف و یک مسؤولیت، عمر را به پایان رساندن، که دیگر انسان نمی تواند چنین فرض کند و بگوید که اگر من شهید نشوم و در دنیا عمر کنم ممکن است کار بالاتری انجام دهم، کار بالاتری نیست.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هر ذی بری یعنی هر صاحب عمل نیکی، فوق عمل برش، بری هست، مگر شهادت که دیگر مافوق این بر، بری نیست.
(بحارالانوار، ج74، ص60) یعنی کسی نمی تواند بگوید من آرزوی شهادت در راه خدا را ندارم، برای اینکه می خواهم به جای شهادت کار بالاتری در این دنیا انجام بدهم. پیغمبر فرمود کار بالاتری وجود ندارد. این است که در مقابل آرزوی مرگ به صورت شهادت، دیگر خواستن طول عمر معنی ندارد و ما می بینیم که اولیاءالله همیشه مرگ به صورت شهادت را آرزو می کنند.
آن جمله ای که امام علی علیه السلام فرمود که اگر هزار ضربت شمشیر بر من وارد شود و شهید شوم آن را بر مرگ در بستر ترجیح می دهم، معنایش همین است.
آن کسانی که اولیاءالله واقعی هستند آن دنیا را به رأی العین دارند می بینند و از آنچه پیش فرستاده اند (خشنودند).
در نهج البلاغه آمده است که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: یا علی! مرگ تو به صورت شهادت است و تو شهید از دنیا خواهی رفت. علی علیه السلام می فرماید: وقتی که در جنگ احد هفتاد نفر از مسلمین شهید شدند و من از شهادت محروم شدم متأثر شدم. (ایشان در این زمان یک جوان سی ساله است، کسی که بیش از سه چهار سال از ازدواجش نگذشته و دو پسر کوچک هم در خانه دارد. باید این قرائن و شواهد مادی را هم در نظر گرفت.) رفتم خدمت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و عرض کردم یا رسول الله! آیا شما به من نفرمودید که من شهید خواهم شد، پس چرا من شهید نشدم؟ فرمود: یا علی! تو شهید خواهی شد و شهادت برای تو مقدر است و تو با شهادت از دنیا خواهی رفت. بعد پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: یا علی! صبر تو در موطن شهادت چگونه خواهد بود؟ عرض کردم:
«لیس هذا من مواطن الصبر هذا من مواطن البشری و الشکر»؛ بفرمایید که شهادت چقدر باصفاست، اینجا که جای صبر نیست. صبر در یک امر مکروه است، شهادت آرزوی من است، محبوب من است، عطیه الهی است. (نهج البلاغه، خطبه 154)/ح

 

شهید و شهادت در قرآن


ولاتقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء و لکن لا تشعرون

ترجمه: آنان را که در راه خدا کشته می شوند، مرده می خوانید آن ها زنده اند و شما درنمی یابید.سوره محمد (ص) آیات 5،4 و6

والذین قتلوا فی سبیل الله فلن یضل اعمالهم
ترجمه:و آنان که در راه خدا کشته شدند اعمالشان را باطل نمی کند

سیهدیهم و یصلح بالهم
ترجمه: زود است که هدایتشان کند و کارهایشان را به صلاح آورد

وید خلهم الجنة عرفها لهم
ترجمه: و به بهشتی که بر ایشان وصف کرده است داخلشان سازد.
سوره توبه آیه 111

ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون وعداً علیه حقا فی التوریة و الانجیل و القرآن و من او فی بعهده من الله فاستبشرواببیعکم الذی با یعتم به و ذلک هم الفوز العظیم
ترجمه: خدا از مومنان جان ها و مال هایشان را خرید، تا بهشت از آنان باشد در راه خدا جنگمی کنند چه بکشند چه کشته شوند وعده ای که خدا در تورات و انجیل و قرآن داده است به حقبه عهده اوست و چه کسی بهتر از خدا به عهد خود وفا خواهد کرد بدین خرید و فروخت کهکرده اید شاد باشید که کام یابی بزرگ است.
احزاب آیه 23

من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوالله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا
ترجمه: از مومنان مردانی هستند که به پیمانی که با خدا بسته بودند وفا کردند بعضی بر سرپیمان خویش جان باختند و بعضی چشم به راهند و هیچ پیمان خود دگرگون نکرده اند.
سوره صف آیه 11

تو منون باالله و رسوله و تجاهدون فی سبیل الله بالموالکم و انفسکم ذ لکم خیر لکم ان کنتم تعلمون
ترجمه: به خدا و پیامبرش ایمان بیاورید و در راه خدا با جان و مال خویش جهاد کنید و این برای شما بهتر است اگر دانا باشید.
سوره آل عمران آیه 171

یستبشرون بنعمة من الله و فضل و ان الله لا یضییع اجرالمومنین
ترجمه: آنان (شهدا) را مژده نعمت و فضل خدا می دهند و خدا پاداش مومنان را تباه نمی کند.
سوره آل عمران آیه 170

فرحین بما اتاهم الله من فضله و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الا خوف علیهم و لا هم یحزنون
ترجمه : از فضیلتی که خدا نصیبشان کرده است شادمانند و به آن ها که در پی شان هستند وهنوز به آن ها نپیوسته اند بشارت می دهند که بیمی بر آن ها نیست و اندوهگین نشوند.
سوره حج آیه 58

والذین هاجروا فی سبیل الله ثم قتلوا اوماتوا لیرزقنهم رزقاً حسناً و ان الله لهو خیرالرازقین
ترجمه: و کسانی که در راه خدا جهاد کردند یا مهاجرت کردند سپس کشته شدند یا خود مردندخدا به رزقی نیکو روزی می دهد زیرا خدا بهترین روزی دهندگان است
.سوره آل عمران آیه 169

ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عندربهم یرزقون
ترجمه: کسانی را که در راه خدا کشته شده اند مرده مپندار، بلکه زنده اند و نزد پروردگارشانبه ایشان روزی می دهند./ح

 

جا یگاه شهید و شهادت در قرآن

شهادت در قرآن جایگاه ویژه ای دارد و در چند آیه به آن پرداخته شده است، در این مقاله پاره ای از مباحث مربوط به شهادت و شهدا در پرتو یکی از آیات مورد بحث قرار می گیرد، قرآن کریم می فرماید:« وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُون» «به آن هایی که در راه خدا کشته می شوند مرده و اموات نگویید، بلکه آنها زنده اند و شما نمی فهمید.»
اعتقاد به حیات برتر و کامیابی شهید، از عوامل مهم پایداری و پیروزی است. در صدر اسلام بر اثر بدیهی نبودن اصل حیات برزخی یا ثمر بخش بودن آن نزد همه، گروهی ا ز...
شهادت در قرآن جایگاه ویژه ای دارد و در چند آیه به آن پرداخته شده است، در این مقاله پاره ای از مباحث مربوط به شهادت و شهدا در پرتو یکی از آیات مورد بحث قرار می گیرد، قرآن کریم می فرماید:
« وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُون» «به آن هایی که در راه خدا کشته می شوند مرده و اموات نگویید، بلکه آنها زنده اند و شما نمی فهمید.»
اعتقاد به حیات برتر و کامیابی شهید، از عوامل مهم پایداری و پیروزی است. در صدر اسلام بر اثر بدیهی نبودن اصل حیات برزخی یا ثمر بخش بودن آن نزد همه، گروهی از معاد باوران شهادت را نوعی ناکامی و محرومیت می پنداشتند، چنان که منافقان و کافران بر اساس باور نادرستی که از مرگ داشتند شهادت را زوال و به هلاکت افکندن خویش می دانستند، از این رو با پدیده جنگ، منافقانه برخورد می کردند و اهل تبطئه (به تاخیر انداختن و به کندی حرکت کردن) بودند.
مرگ انتقال از نشئه ای به نشئه دیگر و وفات است، نه زوال و نابودی و فوت، و راز اینکه خدای سبحان در برخی موارد از کافران و منافقان به «اموات» تعبیر کرده است که گاهی «موت» به معنای زوال اثر انسانی است؛ نه زوال هستی، و اطلاق آن بر کافران نیز به لحاظ بی اثر بودن آنان است، بر این اساس، نهی این آیه شریفه از کاربرد تعبیر «اموات» در باره شهیدان، هم توهم نابودی و هم توهم بی اثر بودن آنان را دفع می کند. شهید، زنده و منشأ اثر است، هم اهل دنیا و بازماندگان خود را بیدار و نورانی می کند و هم به برزخیان روح و ریحان می رساند. همه انسانها پس از مرگ زنده اند و هیچ کس مرگِ به معنای فنا و نابودی ندارد، لیکن راز نهی از توهم مرگ در باره شهیدان، آن گونه که در باره دیگران پنداشته می شود، تذکر این نکته است که آنان حیاتی برتر دارند. در آیات دیگر نیز با بیان بهره مندی شهید از رزق حسن و روزی خاص نزد خداوند، توهم اینکه شهادت سبب محرومیت و ناکامی شهید شود ردّ شده است.
بیشتر مردم، حیات شهیدان را ادراک نمی کنند و متوجه آن نمی شوند؛ اما این به معنای محال بودن فهم حیات شهیدان یا قابل توجه نبودن آن نیست.
یُقتَلُ : «قتل» و «موت» هر دو به معنای ازاله روح از بدن است:
« أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ»[1] ، « وَ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ و »[2] ، با این تفاوت که در «قتل» عنایت به کسی است که ازاله روح می کند و در موت‎َ عنایت به فقدان حیات است.[3]

توهم نابودی و ناکامی شهید
خدای سبحان برای تشویق مسلمانان به جهاد، مقدمات و عوامل معنوی مهم پیروزی در نبرد را بیان می کند. در آیه گذشته به یکی از این عوامل، یعنی استعانت به صبر و نماز اشاره شد و در این آیه اعتقاد به حیات برتر و موفقیت و کامیابی شهید که عامل معنوی مهم دیگری است بیان می شود.
آیه پاسخی است به وهم و طعن بداندیشانی که می پنداشتند رفتن به میدان نبرد، خود را به هلاکت افکندن است و به ویژه پس از جنگ بدر می گفتند: چرا اینان در راه پیامبر و رهبر خویش، خود را به کشتن داده و به هلاکت انداخته اند؟ پاسخ قرآن کریم این است که انسانْ خواهان حیات است و زندگی اساسی وی پس از مرگ است، از این رو ایثارگری و شهادت، زمینه نیل به حیات طوبا و نعیم ابد و نجات از هلاکت است؛ نه نابودی و هلاکت.
توضیح اینکه در صدر اسلام، از سوی دو گروه دو توهّم در باره شهادت مطرح بود: عده ای آن را «نابودی» و زوال می پنداشتند و گروه دیگری که حیات پس از مرگ را باور داشتند، آن را سبب «ناکامی» و محرومیت می دانستند.
نهی آیه شریفه مورد بحث از اطلاق «میّت» بر «شهید» در ردّ توهم نخست است. همه انسانها پس از مرگ زنده اند و وضع آنها از دو حال بیرون نیست: یا در گودالی از گودالهای آتش به سر می برند یا در باغی از باغهای بهشت[4] و هیچ کس مرگ به معنای زوال و فنا و نابودی ندارد؛ لیکن راز نهی از توهم آن در باره شهیدان، به گونه ای که در باره دیگران پنداشته می شود، تذکر این نکته است که آنان از حیاتی برتر برخوردارند.
اطلاق کلمه «موت» از قبیل توقیفی بودن اسماء نیست، تا کسی مُجاز نباشد این واژه را در باره شهیدان به کار ببرد. معنای آیه مورد بحث، نهی از استعمال واژه «اموات» و امر به استعمال واژه «اَحیا» نیست؛ یعنی: «لا تقولوا أموات بل قولوا أحیاء
‎ٌ. در آیه مورد بحث دستور استعمال واژه خاص نرسیده است؛ نظیر دستوری که در باره «رعنا» رسید که این کلمه را که بار منفی دارد و در فرهنگ دیگر تعبیر سوئی است و شما متّهم به اراده آن معنای ناروایید، به کار نبریدو بگویید «انظرنا[5]»؛ لیکن چون مخالفان از واژه اموات معنای ناقصی را تلقی می کردند، کاربرد این واژه اموات معنای ناقصی را تلقی می کردند، کاربرد این واژه مورد نهی قرار گرفت: « وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتٌَ»
مقصود این آیه شریفه تعلیم پیام کتاب الهی است که موت در فرهنگ قرآن هجرت از دنیا به آخرت (برزخ و قیامت) است، نه نابودی، موتْ رهیدن از دنیا و رسیدن به عالم دیگر است و از یک سو مردن و از سوی دیگر میلاد است، پس اطلاق واژه موت در باره شهیدان هیچ محذوری ندارد و نهی از گفتن «اموات» در حقیقت ارشاد به اندیشه صحیح و دانش درست در باره مرگ شناسی است. «قول» در آیه مورد بحث: «ولا تقولوا ..» به معنای منطق و آیه بدین معناست که منطق شما در باره شهدا این نباشد که آنها مرده اند، بلکه آنان زنده اند. در آیه ای دیگر فرمود: نه تنها نگویید شهیدان مرده اند، بلکه در باره آنان گمان مرگ نیز نکنید:
« وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون».[6] در این آیه شریفه، هر دو توهم پیش گفته ردّ و دفع شده است. بر اساس این گونه آیات، شهید نه تنها نابود نمی شود و همچون دیگران زنده است، بلکه نسبت به دیگران از حیات برتری نیز بر خوردار است، و نه تنها بر اثر شهادتْ ناکام و محروم نخواهد شد، بلکه از حیات طوبا و روزی خاص و رزق حَسَن نزد خداوند برخوردار است.
قرآن کریم در برخی آیات از مؤمنان به «اَحیاء» و از کافران و منافقان به «اموات» تعبیر کرده و می فرماید: زنده و مرده با هم مساوی و یکسان نیستند: «و ما یستوی الأحیاء و لاالأموت».[7] راز این تعبیر آن است که گاهی «موت» به معنای زوال اثر انسانی است؛ نه زوال هستی و اطلاق اموات بر کافران نیز به لحاظ بی اثر بودن آنهاست، انسان پس از مرگ طبیعی، از خاطره ها محو می شود و دیگر در جامعه و بین مردم مطرح نیست و اثری ندارد، از این رو حضرت مریم ـ علیهما السّلام ـ فرمود:
« یا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هذا وَ کُنْتُ نَسْیاً مَنْسِیًّاً».[8]
نهی آیه شریفه مورد بحث از به کار بردن تعبیر «اموات» در باره شهیدان، ردّ کسانی است که آنان را نابود شده و بی اثر می پنداشتند. ممکن است دیگران با مرگ محو شوند و اثر دنیایی آنان زایل گردد؛ لیکن شهیدان که زنده و مَثَل اَعلای آیه‌شریفه
« وَ جَعَلَنِی مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ» هستند،[9] در همه جا منشأ اثرند.
حیات طوبا و برتری که شهید بدان رسیده، هم دنیا وهم برزخ را زیر پوشش می گیرد، پس او زنده و منشأ اثر است و از اثر او تنها بازماندگان وی و اهل دنیا بهره مند نمی شوند، بلکه همان گونه که به بازماندگان و اهل دنیا صفا می دهند و آنان را بیدار و نورانی می کند، به گذشتگان و برزخیانْ هم که بر آنان وارد می شود نور و روح و ریحان می بخشد و شعاع برکتی که نصیب این انسان وارسته می شود به اندازه ای وسیع است که اهل قبرستانی که در آنجا دفن شده، تا مدتی متنعّم اند: «طبتم و طابت الارض الّتی فیها دفنتم».[10]

حقیقت مرگ
مرگ، انتقال از نشئه ای به نشئه دیگر است، نه زوال و نابودی. کسانی که به نشئه دیگر منتقل می شوند، یا مؤمن و صالح یا کافر و طالح اند، از این رو قرآن کریم می فرماید: کافران و منافقان با مرگ وارد عذاب الهی می شوند و مؤمنان و به ویژه شهیدان پس از مرگ متنّعم هستند و به حیات برتر و روزی بهتر می رسند، بنابر این در باره کشته شدگان در راه خدا نباید توهم نابودی یا محرومیت داشت.
«موت» در فرهنگ قرآن، نحوه ای از انتقال به نشئه برزخ و گونه دیگر آن «قتل» است، از این رو خدای سبحان «موت» را در برابر «قتل» قرار داده، می فرماید:
« أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِکُمْ»‌[11]، « وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَهٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَحْمَهٌ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُون[12]» و در باره کسانی که به قصد جهاد و قیام در راه خدا هجرت کردند، با اینکه در بهره مند شدن از رزق حسن فرقی بین «موت» و «قتل» آنان نیست، می فرماید: اینان کشته شوند یا بمیرند از رزق حَسَن برخوردارند: « وَ الَّذِینَ هاجَرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ ماتُوا لَیَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقاً حَسَناً.[13]
فرق موت و قتل این است که اگر عامل از بین بردن حیات ملحوظ باشد قتل، و اگر صرف زهاق روح ملحوظ گردد موت نامیده می شود.
در قرآن کریم موتِ به معنای فوت و زوال، نفی شده است و چنانچه در برخی آیات، «موت» اثبات شده و در برابر «حیات» قرار گرفته، مانند:
« الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاهَ»[14]، اولاً مقصود از آن در حقیقت «وفات» است، نه فوت، چنان که برخی آیات بر این نکته دلالت دارد که مرگ، توفّی و وفات است؛ مانند: « اللَّهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنامِها»،[15] « حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا».[16] [1] . سوره‌آل عمران، آیه 144.
ثانیاً راز آن تقابل این است که دیگران «میت» را به معنای «غیر زنده» اراده می کردند و از این رو «اموات» را در برابر «اَحیاء» قرار داده و بر شهدا نیز اموات اطلاق می کردند.
عنوان موت به همان معنای صحیح قرآنی از قضای حتمی خداست و همگان مشمول آن اند و کسی از آن فارغ نیست:
« کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ»[1] « وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِکَ الْخُلْدَ أَ فَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخالِدُونَ» [2] پیامبر خاتم ـ صلّی الله علیه و آله ـ که کامل ترین انسانهای معصوم است و هیچ شهیدی در عروج روحی خود به اوج وجودی آن حضرت نمی رسد مشمول عنوان موت شد؛ یعنی در بارة آن حضرت ـ صلّی الله علیه و آله ـ می توان گفت «ماتَ»، چنان که در آیة « أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِکُمْ»[3] واژة موت در بارة آن حضرت روا دانسته شده و امیرمؤمنان ـ علیه السّلام ـ نیز در بارة خودش فرمود: «والّذی نفسی بیده لابن أبی طالب آنس بالموت من الطفل بثدی أمّه».[4]

حیات برتر شهیدان:
قتل در راه خدا سلوک به سوی خدای جمیل است و چیزی که به تعبیر قرآن حکیم در راه خداست (فی سبیل الله) ‌لوازم فراوانی را به همراه دارد؛ مانند اینکه اولاً شهادت سیر و سلوک است؛ نه نابودی و نه جمود و رکود. ثانیاً شهید حتماً به مقصد می رسد، زیرا راه خدا مستقیم است؛ نه تخفیف دارد و نه اختلاف. ثالثاً شهید حتماً زنده است، چون سالک است و حیات او طیّب است؛ نه نکد، زیرا راه خدای جمیل با جمال است و چنین سالکی در فضای جمالی سیر می کند. توضیح این مطلب إن شاء الله در تفسیر آیة « وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»[5] خواهد آمد.
اختلاف آیة مورد بحث با آیة سورة آل عمران در جهات متعدد است که یکی از آنها تعبیر به مضارع در این آیه: «یُقتل» و به ماضی در آیة آل عمران: «قتلوا» است؛ یعنی نه هنگام اعزام به جبهه می توان به عنوان توطئه و تبطئه شهادت را نابودی دانست و نه بعد از پایان جهاد که عده ای شهید شده اند می توان چنین فکر کرد.
غرض آنکه، شهید هم اکنون زندة حقیقی است؛ نه آنکه در معاد زنده می شود تا آیة مورد بحث نظیر آیة
« إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِی نَعِیمٍ.....»[6] باشد، چنان که گروهی پنداشته اند و نه آنکه فقط نام آنها زنده باشد (زنده یاد)، چنان که عده ای پنداشتند. نام آنان زنده است؛ ولی از باب « وَ اجْعَلْ لِی لِسانَ صِدْقٍ فِی الْ‏آخِرِینَ» [7] که با تأثیر حقیقی همراه است.
از تفسیر طبری چنین بر می آید که شهید هم اکنون از روزی بهشت برخوردار است، ولی سایر مؤمنان در قیامت کبرا.[8] برخی شهید را دارای حیات ظاهری دانسته اند، هر چند بدن او ریز ریز شده باشد و جمله «....لا تشعرون» را نظیر
« تَرَی الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ[9]» پنداشته اند؛ لیکن چنین برداشتی بر اثر خلط بین حیات دنیوی و حیات برزخی است. شهید در برزخ بدن مناسب با آن عالم را داراست، بدون آنکه محذور تناسخ لازم آید، چنان که دیگران نیز طبق احادیثی که برخی از آنها در بحث روایی خواهد آمد بدن مناسب با آن نشئه را دارند.
نه تنها کشته شدگان در راه خدا، بلکه هر کس با ایمان و با روحی طیّب و پاکیزه از شرک و گناه، از این جهان رخت بربندد، به یقینْ زنده و مورد تکریم فرشتگانی است که به استقبال مؤمنان می آیند و با سلام کردن می گویند: به بهشت در آیید:
« الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ[10]» با توجه به اینکه این تکریم و رحمت در حال توفّی است، منظور از بهشتی که در این آیه از آن یاد شده، جنّت برزخی است؛ نه جنّت کبرا.
اصل زنده بودن بدن برزخی و روح، مشترک بین همة انسانهاست، اگر چه مؤمنانْ منعم و کافران و منافقان معذّب اند، چنان که مؤمن در اصل حیات و تعنّم، نه در درجة تنعّم، با شهید سهیم و یکسان است، یعنی هر دو زنده و متنعم هستند؛ لیکن شهید در درجة حیات و کیفیت تنعّم برتری دارد و از حیاتی بالاتر و نعمتی بیشتر برخوردار است. البتّه مقصود از مؤمن در این سخن کسی است که به وظیفة خود عمل کرده باشد؛ اما کسی که در زمان جنگ عمداً، از صحنة نبرد دور باشد، مؤمن و طیب بودن و نیز با طهارت رخت بر بستن او محلّ تأمّل است.
قرآن کریم، شهیدان را بهره مند از رزق حَسَن می داند. بهره مندی از رزق حسن به ویژه در بارة کسانی که در راه یاری دین خدا و هجرت برای فراگیری معرف الهی، اعم از حرکت به سوی جبهه یا هجرت علمی و مانند آن، کشته شوند یا بمیرند، در قرآن کریم به صراحت بیان شده است:
« وَ الَّذِینَ هاجَرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ ماتُوا لَیَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقاً حَسَناً وَ إِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ».[11] ممکن است همة اینان اصطلاحاً «شهید» خوانده نشوند و حکم فقهی همة آنان در غسل و کفن یکسان نباشد؛ لیکن حکم کلامی همة آنها به لحاظ اصل اجر و برخورداری از رزق حسن، یکسان است، هر چند اختلاف درجه محفوظ است.
در بهره مندی از «رزق حَسَن»، کسی سهیم «شهید» و مانند او نیست؛ به این بیان که خدای سبحان هنگام یادآوری نعمتهای مادی، با تعبیرهایی که متضمنّ هشدار و تأدیبی محترمانه است، انسان و دام را در بهره وری از آن نعمتها در کنار یکدیگر و مشترک قرار داده و به طور ضمنی هشدار می دهد که انسان های سرگرم به نعمتهای دنیایی با پست تر از خود، یعنی دامها یکسان است:
« الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَ سَلَکَ لَکُمْ فِیها سُبُلاً وَ أَنْزَلَ مِنَ أَزْواجاً مِنْ نَباتٍ شَتَّى کُلُوا وَ ارْعَوْا أَنْعامَکُم»؛[12] اما هنگام برشمردن و بیان نعمتهای معنوی و اخروی، در قرآن کریم هیچ گاه چنین تعبیری نیامده است.
امکان ادراک حیات شهیدان: خدای سبحان در پایان آیة شریفة مورد بحث می فرماید: شما این مطلب دقیق، یعنی حیات شهیدان را ادراک نمی کنید:
« .... وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ »،[13] « لا تَشْعُرُونَ» به معنای محال بودن فهم حیات شهیدان یا قابل توجه نبودن آن نیست، بلکه بدین معناست که بیشتر شما نمی دانید، نظیر آنچه در بارة تسبیح همگانی موجودات آمده است: « وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ»[14] و مقصود محال بودن ادراک تسییح موجودات نیست، بلکه منظور آن است که اکثر افراد نمی دانند و گرنه او حدی از انسانها نه تنها می دانند، بلکه صدای تسبیح موجودات را نیز می شنوند. حیات شهیدان که خدای سبحان در بارة آن فرمود: « وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ» نیز این گونه است؛ یعنی بیشتر انسانها آن را نمی دانند و گرنه اولیای الهی، شهیدان را زنده می دانند و شاهد حیات آنان هستند./ح

[2] . سوره آل عمران، آیه‌158.
[3] . مفردات، ص 655، «ق ت ل».
[4] . الکافی، ج 3، ص 242؛ بحارالانوار، ج 8 ، ص 309 و 318.
[5] . سوره بقره، آیه 104.
[6] . سوره آل عمران، آیه 169.
[7] . سوره فاطر، آیه 22.
[8] . سوره مریم، آیه 23.
[9] . سوره مریم آیه 31.
[10] . مصباح المتهجّد؛ مفاتیح الجنان ، زیارت شهدای کربلا.
[11] . سوره آل عمران، آیه 144.
[12] . سوره آل عمران ، آیه 157.
[13] . سوره حج، آیه 58.
[14] . سوره ملک، آیه 2.
[15] . سوره زمر، آیه 42.
[16] . سوره انعام، آیه 61.

 

سیـــمــــــــــــــای شهادت ( در قرآن کریم )

مرگ بر سه قسم است :

1- مرگ عادی : این مربوط به شرایط عادی انسان مومن است .
2- مرگ با ذلت
3- مرگ با عزت

قسم دوم و سوم ، در وقت رویارویی حق و باطل مطرح می شود که انسان به اختیار خویش ، یکی از آن دو را انتخاب می کند:
یا با یاری رساندن به حق و رویارویی با باطل مرگ با عزت را برمی گزیند و یا با پشت کردن به حق و یاری رساندن به باطل مرگ ذلت بار را انتخاب می کند.که در قرآن نیز آمده است:
" آیا کسی که از رضایت خدا پیروی کرده ، همانند کسی است که به سوی خشم وغضب خدا بازگشته که جایگاه او جهنم و پایان کار او بسیار بد است. " ( سوره آل عمران آیه 162 )
" هر کجا باشید ، اگر چه در کاخ های بسیار محکم ، مرگ شما را فرا می گیرد ،(و از مرگ به هیچ چاره ای ، رهایی نیابید.) " ( قسمتی از آیه 78 سوره نساء)
"... و گروهی که وعده نصرت خدا را ، از روی نادانی ، راست نمی پنداشتند و هنوز در غم جان بودند ، می گفتند : آیا ممکن است ، ما را قدرت و فرمانی به دست آید ؟ ، بگو ( ای پیغمبر ) ، تنها خدا بر عالم هستی فرمانرواست ( منافقان سست ایمان که از ترس مومنان ) خیالات باطل خود را پیش تو اظهار نمی دارند ، با خود می گویند ، اگر کار ما به وحی خدا و آیین حق بود ، شکست نمی خوردیم ،و گروهی در اینجا کشته نمی شدیم ، بگو ( ای پیغمبر ) اگر در خانه های خود هم می بودید ، باز کسانی که سرنوشت آنه در فضای الهی ، کشته شدن است به پای خود از خانه ، به قتلگاه بیرون می آمدند تا خدا آنچه در سینه دارد ، بیازماید و هر چه در دل دارند، پاک و خالص گرداند و خدا از راز درونها آگاه است ."
( قسمتی از آیه 154 سوره آل عمران )

خداوند همه را آزمایش می کند ، هنگامی که نام جهاد و صحنه پیکار با دشمن پیش آید ، سست ایمانان حالت محتضری که نزدیک است جانش به لبش رسد ، پیدا می کنند . قرآن مجید آنان را این گونه توصیف می کند :
" و مومنان می گویند : چه شده که سوره ای ( در حکم جهاد با کفار ) نازل نشد ، و هنگامی که سوره ای محکم و صریح که در آن ذکر جنگ باشد ، نازل شود ، کسانی را که در دلهایشان مرض ( نفاق ) است می بینی مانند کسی که از ترس مرگ ، حال بیهوشی به او دست داده ، در تو نگاه می کنند ( آری مرگ و هلاک ) بر آنها سزاوارتر است ."
( سوره محمد آیه 20 )
گروهی وقتی سخن از جهاد پیش آید ترس برآنان حاکم می شود و زبان نق زدن باز می کنند که قرآن کریم حالت آنان را با ذکر حقایقی چنین بیان می کند :
" آیا ندیدی کسانی را که ( در مکه) به آنها گفته شد ( فعلا ) دست از جهاد بردارید و نماز را بر پا کنید و زکات بپردازید ، ( اما آنها از این دستور ناراحت بودند ) ولی هنگامی که ( در مدینه ) فرمان جهاد به آنها داده شد ، جمعی از آنان از مردم می ترسیدند ، همانگونه که از خدا می ترسند ، بلکه بیشتر و می گفتند : پروردگارا چرا جهاد را مقرر داشتی ؟ چرا این فرمان را کمی به تاخیر نینداختی ؟ به آنها بگو: سرمایه زندگی دنیا ناچیز است و سرای آخرت برای کسی که پرهیزگار باشد ، بهتر است و کوچکترین ستمی به شما نخواهد شد ."
( سوره نساء آیه 77)
خداوند کسانی را که منافقانه در جامعه اسلامی زندگی می کنند و به عنوان سیاهی لشکر هم حاضر نمی شوند و نیز به تضعیف روحیه هم می پردازند و با بی شرمی غصه ی کشته شدگان را می خورند ، چنین توبیخ و سرزنش می کند :
" تا حال کسانی که راه نفاق پیش گرفتند ، معلوم شود ، آنهایی که به ایشان گفته شد : بیایید و در راه خدا نبرد کنید یا (لااقل) از حریم خود دفاع نمایید .گفتند : اگر ما می دانستیم ، جنگی واقع خواهد شد ،از شما پیروی می کردیم ( اما می دانیم جنگی نمی شود ) ، آنها آن روز به کفر نزدیک تر از ایمان بودند ، با دهان ( زبان ) خود چیزی می گویند که در دل آنها نیست و خداوند به آنچه کتمان می کنند داناست * ( منافقان ) آنهایی که به برادران خود گفتند ـ در حالی که از حمایت آنها دست کشیده بودند ـ اگر آنها از ما پیروی می کردند ، کشته نمی شدند ، بگو : ( مگر شما می توانید ، مرگ افراد را پیش بینی کنید ؟) پس مرگ را از خودتان دور سازید ، اگر راست می گویید ."
( سوره آل عمران آیات 167 ـ 168 )
خداوند پندار سست ایمانان و کافران را چنین پاسخ می دهد :
" ای کسانی که ایمان آوردید ، همانند کافران نباشید که وقتی برادرانشان به مسافرتی می روند یا در جنگ شرکت می کنند ( و از دنیا می روند و یا کشته می شوند ) ، می گویند : اگر آنها نزد ما بودند ، نمی مردند و کشته نمی شدند ( شما اینگونه سخن نگویید ) تا خدا این حسرت را بر دل آنها بگذارد و خداوند زنده می کند و می میراند ( و حیات و مرگ به دست اوست ) و خدا به آنچه انجام می دهد بینا است * ( تازه ) اگر در راه خدا کشته شوید یا بمیرید ( زیان نکرده اید زیرا ) آمرزش و رحمت خدا از تمام آنچه آنها ( در طول عمر خود ) ، جمع آوری می کنند بهتر است * و اگر بمیرید و یا کشته شوید ، به سوی خدا باز می گردید ( بنابراین فانی نمی شوید که از فنا وحشت داشته باشید .)"
( سوره آل عمران آیات 156 تا 158 )

نگاهی به عرفان شهادت در قرآن

مقاله عرفان اسلامی به عنوان یک مشرب فکری و عملی معتقد است که انسان با تهذیب نفس و صفای باطن و ریاضت شرعی می تواند به مقامی برسد که دیده ی دلش به جهان هستی باز شود و حقیقت هستی و مراتب آنرا با چشم الهی به نظاره بنشیند و به مقام «کشف و شهود» نائل گردد که از آن تعبیر به «کمال انسان» ، «خلیفه اللهی» ، «قرب و لقای الهی» و … می شود. در آموزه های دین اسلام ، «شهید» به معنای کشته ی در راه خدا، کسی است که پس از «جهاد اکبر» موفق به حضور در «جهاد اصغر» در راه خدا شده است؛ این حضور باعث ایجاد صفای باطن و مقامات عرفانی در وی گردیده، لذا به مقام «شهادت» واصل می شود و به شهود کامل و حقیقی نائل می گردد و ملکوت جهان را با چشم حق مشاهده می کند و به مراتب فوق عرفانی می رسد که سایر عرفا به آن غبطه می خورند به همین جهت او را «شهید» نامیده اند. درآیات قرآن کریم چنین مراتب ملکوتی برای شهید تصریح شده است؛ از جمله ، «حیات جاودانی»، « مقام عندیت»، « ارتزاق الهی» و…. لذا می توان چنین نتیجه گرفت که از نظر قرآن، شهید اعرف عرفاست. روایات معصومین (ع) و آثار عرفای حقیقی اسلام و سیره و وصایای شهدای دفاع مقدس با استفاده از قرآن مجید به این امر باور و تاکید دارند. در این مقاله با استفاده از آیات قرآن حداقل 34 ویژگی عرفانی و معنوی برای شهیدان راه خدا ارائه شده است.

مقدمه
عرفان یا
«Mystisism , Mystic» یک مفهوم کلی می باشد که بر مصادیق گوناگونی اطلاق می شود و تعاریف نیز درباره ی آن متنوع است. عرفان اسلامی مشربی است که معتقد است انسان به جز عقل و حس وسیله ی دیگری نیز برای یافتن حقیقت واقعیت های مستور در نهانخانه ی غیب دارد که عبارت است از ابزار «قلب» و راه باطنی که باعث می شود نوعی جاذبه ی معنوی مبتنی بر عشق و محبت، میان کانون دل و کانون هستی برقرار شود به نحوی که انسان سالک بر اثر تهذیب نفس و خودسازی به معرفتی می رسد که احساس می کند به صورت مستقیم با وجود مطلق و حقیقت هستی ارتباط یافته و با دیده ی دل، حقایق و عوالمی را مشاهده می کند که هرگز با دیده ی سر و برهان و استدلال میسر نیست. عرفا نتیجه ی این سیر و سلوک باطنی را تحت عناوین «ادراک عرفانی» و «شهود» ذکر کرده و به همین دلیل درباره ی عارف گفته اند: «عارف کسی است که خداوند به شهود ذات، صفات، اسماء و افعال خود مفتخرش کرده باشد، پس معرفت حالی است که از شهود پدید می آید.» (کاشانی،1370:106) بنابراین مقصود نهائی عرفان رسیدن به مقام «شهود و مشاهده» است، یعنی دیدن خداوند با چشم دل و شعر حافظ بر این حقیقت اشاره دارد: در خرابات مغان نور خدا می بینم این عجب بین که چه نوری ز کجا می بینم نیست در دایره یک نقطه خلاف از کم و بیش که من این مسئله بی چون و چرا می بینم (حافظ ،1373، غزل 357) از سوی دیگر در اسلام نیز به کشته ی در راه خدا «شهید» اطلاق می شود؛ زیرا شهید در اسلام یعنی: «کسی که شاهد و ناظر ملکوت الهی و حقایق و شگفتی های جهان بالاست و به مرتبه ی شهود و مشاهده ی باطنی رسیده است.» (رضوانی، 117:1362) این نام برای کسی که در راه خدا ایثار جان می کند، حکایت از مقامات عرفانی و فوق عرفانی «شهید» دارد که پس از سیر و سلوک و عرفان عملی خاص خویش که «جهاد اکبر» است و توفیق حضور در «جهاد اصغر» و نائل شدن به درجه ی رفیع شهادت، به آن درجات خاص الخاص واصل می گردد. قرآن به عنوان جامع ترین کتاب وحی که به تعبیر امام خمینی(ره) «مرکز همه ی عرفانهاست» در چندین آیه به تناسب حال، اشاراتی صریح و در عین حال دقیق و عمیق به مراتب عرفانی«شهید و شهادت» نموده است. از مطالعه در آیات قرآن به این مطلب می رسیم که کلمه و واژه ی «شهید و شهادت» و دیگر واژه های هم ریشه با آن بیش از صد و پنجاه بار در قرآن به معانی: حضور و حاضر، آگاهی، ادراک با حواس ظاهری، ادراک و شهود باطنی، ظهور عینی و ملموس، گواهی عینی و ملموس، گواهی دادن، قضاوت و… آمده و هم برای خداوند و هم برای پیامبر(ص)، ملائکه، انسان، جهان طبیعت در مقابل جهان غیب اطلاق شده است. اکثر مفسرین معتقدند که واژه ی «شهید» در بعضی آیات قرآن به معنای «کشته ی در راه خدا» نیامده، بلکه این معنی در آیات کریمه ی قرآن با عنوان «قتیل فی سبیل الله» ذکر گردیده است؛ اما می توان گفت اگرچه قرآن درباره ی «شهید» صراحتاً مفهوم «من قتل فی سبیل الله» را بکار برده است، ولی شان نزول و سیاق و محتوای مورد بحث بعضی از آیات که کلمه ی «شهدا» در آنها آمده است، این معنی را تقویت می کند که کلمه ی «شهدا» در این آیات به معنای مصطلح و متداول آن، یعنی کشته ی راه خدا بکار رفته است. این آیات عبارتند از: آیه ی 69 زمر، آیه ی 19 حدید، آیه ی 69 نساء و آیه ی 140 آل عمران. بر همین اساس، پیامبر(ص) و ائمه ی معصومین(ع) با عنایت به ویژگی های کثیری که در آیات قرآن برای شهید و شهادت ذکر گردیده است، «شهادت» را از انحصار معنای لغوی خارج نموده و به جای قتیل فی سبیل الله به کار برده اند، به نحوی که این کلمه تقریباً عام شده است برای کشته ی در راه خدا، هرچند که دیگر معانی به کار رفته در قرآن برای واژه ی شهید و شهادت و کلمات مشابه آن بی ارتباط با این معنا نمی باشد و شهدای در راه خدا از مصادیق بارز این کلمه در معنای عام می باشند. حیات شهید «و لا تقولوا لمن یُقتلُ فی سبیل الله امواتٌ بل احیاء و لکن لا تَشعُرون» (بقره/154) به کشته شدگان در راه خدا مرده نگوئید چرا که زنده اند لکن شما درک نمی کنید. یکی از ویژگی هایی که در قرآن کریم در آیه ی فوق الاشاره برای «شهید» ذکر شده است «حیات و زنده بودن» بعد از مرگ است. سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که با توجه به تعاریف مختلف حیات و اقسام متفاوت آن، «حیات شهید» چه نوع حیاتی است؟ در پاسخ، بعضی آن را «نام نیک» دانسته و عده ای «هدایت» و تعدادی حیات برزخی ذکر کرده اند.
در تفسیر مجمع البیان در ذیل آیه ی (154/ بقره) در معنای «احیاء» چهار قول ذکر شده است:
1- ابن عباس وقتاده و عمر بن عبید و واصل بن عطا می گویند: مراد این است که آنها نمرده اند و در حقیقت تا روز قیامت زنده می باشند.
2-ابوالقاسم بلخی گفته است که معنی آنکه خداوند تعالی گفت: «بل احیاء» آن است که «سیحیون» یعنی ایشان در قیامت زنده خواهند شد
3- اصم می گوید: مراد این است که کشته شدگان راه خدا دارای هدایت و ایمان و دین صحیح هستند، نمرده اند و زنده هستند و خدای تعالی در قرآن مجید می فرماید: «و من کان میتا فاحیناه» یعنی کسی که مرده بود او را زنده کردیم که مراد از مرگ، ضلالت و منظور از حیات، هدایت است
4- مقصود این است که چون از شهیدان، نام نیک در این دنیا باقی مانده است زنده می باشند «موسایی، 64، به نقل از تفاسیر روح الجنان، ابوالفتح رازی و تفسیر کبیر» محدود کردن حیات و زندگی شهید به هر یک از انواع مذکور شایسته نیست، بلکه بهتر آن است که قائل شویم شهید از یک حیات حقیقی و برتر برخوردار می باشد که حقیقت و کنه آن برای ما ناشناخته است. علامه طباطبایی(ره) حیات شهید را نوعی حیات حقیقی دانسته، می نویسد: «ممکن است مراد به حیات در خصوص شهدا این باشد که تنها این طایفه حیات برزخی دارند و این معنا را بسیار از معتقدین به معاد جاهلند، هر چند هم بسیار از آن آگاه باشند و سخن کوتاه اینکه مراد به حیات در آیه ی شریفه، حیات حقیقی است.» (علامه طباطبایی، 254)(ج2).
به قول حافظ: هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده عالم دوام ما از آنجا که حیات حقیقی از منظر عرفان، تجلی نفس به انوار الهی می باشد که در آن انسان عوالم مادون را در نوردیده و تمامی حجب را از خود دور کرده و به حیات لاهوتی رسیده است، می توان گفت که شهدا همچون انبیاء و صدیقین از حیات عرفانی برخوردارند به این معنا که: «شهدا در زندگی مانند همه گرفتار عالم تعین و عالم ناسوتند، اما به جهت ریاضت عظمایی که بر خود هموار نموده اند، آن باب به رویشان گشوده می شود، بابی که تنها به روی انبیاء و صدیقین گشوده بود، بدین گونه به مقام «احیا» دست می یابند و همان گونه که حضرات صدیقین و انبیاء حجب را کنار زده از حضرت ناسوت عبور کرده اند و با چشمی ملکوتی یا جبروتی یا لاهوتی در هستی متعین که ادنی مرتبه ی هستی است نظر می کنند، شهدا هم می توانند با این اقدام عظیم، مرتبه ای از این راه را طی کنند و به مقام «احیا» برسند و شهید از آن جهت که زنده است و صاحب حیات، می تواند شاهد و گواه نیز باشد، زیرا شرط اصلی در شهادت و گواهی دادن، شاهد ماجرا بودن است و لازمه ی آن حیات و زندگی داشتن… شهید از آن جهت که زنده است و صاحب حیات به تعبیر روشن تر، حجاب های تعینی را کنار زده و در حضرت لاتعین در موقعیت احاطه بر تعین وارد شده و از لاتعین به تعین می نگرد، محیط بر تعین خواهد بود.
(ولوی، 1378: 59-54) بنابراین چون شهید مقام تعین را زیر پا گذاشته و از آن عبور کرده است، به مقام مشاهده رسیده و همه ی مکان و زمان نزد او حاضر است بدین جهت «شهادت نوعی از مرگ نیست بلکه شهادت صفتی از حیات معقول است. حیات معقول عبارت از آن زندگی پاک از آلودگی هاست که خود را در یک مجموعه ی بزرگی به نام جهان هستی در مسیر تکاملی می بیند که پایانش منطقه جاذبه الهی است…
حیات معقول دارای مختصات زیر است:
1- شناخت حیات به عنوان یک جلوه ی بسیار عالی از حقیقتی رو به کمال.
2- هشیاری همه جانبه درباره ی ارزش ها و امتیازات عالی که در تحرک بسوی کمال بدست می آورد.
3- دریافت وحدتی معقول در اصول بنیادین حیات همه ی انسانها.
4- انسان ها با بدست آوردن «حیات معقول» گام به مافوق زمان و قطعات آن گذاشته و وارد آستانه ی ابدیت می گردند. مرگ برای آنان به معنای فنا نیست، بلکه انتقال از نوعی حیات به نوعی دیگر، یا انتقال از حیات جاری در سطح طبیعت، به حیات پشت پرده ی آن می باشد. این است معنای آیه ی شریفه که می فرماید: ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا…»(جعفری، 1376،8-5) (ج2).
موضوع حیات و زندگی شهید مسئله ای است که باید چشید و با تمام وجود آنرا دریافت کرد و مشاهده نمود. آن هم نه با دیده ی سر، بلکه با چشم دل. به همین دلیل در پایان آیه ی مورد بحث، خداوند اشاره می فرماید که قضیه ی حیات کسانی که در راه خدا به شهادت رسیده اند برای شما قابل درک نیست، مگر برای خود شهیدان و انبیاء و اولیاء و صالحین که خود واقف بر آن مقام و مرتبه هستند. بسی گفتیم و گفتند از شهیدان شهیدان را شهیدان می شناسند همین باور به حیات والا است که انسانهای مومن را عاشق و شیدای شهادت می کند. این شوق به ایثار در سیره ی مقتدای شهیدان حضرت سیدالشهدا(ع) و آباء و فرزندان و پیروانش کاملاً مشهود است. در جریان دفاع مقدس جمهوری اسلامی ایران، این حقیقت برای جهان معاصر در عمل هویدا شد و در این باره داستانهای حقیقی بسیاری حاکی از مقامات عرفانی و معنوی شهدا در آثار و خاطرات آنان ذکر شده است.
امام خمینی(ره) درباره ی حیات عرفانی شهید فرموده اند: «شهدا ذخایر عالم بقایند، ما شهادت را برای خودمان حیات می دانیم، این مکتب اسلام است که شهادت را زندگی می نامد. کسی که شهادت را زندگی ابدی دانست برای خودش، این در مقابل غیر می ایستد و آخر نفس را می کشد و شهادت طلب می کند، آنها که از شهادت بترسند ومردن را تمام می دانند و انسان را فانی، ما که انسان را باقی می دانیم و حیات جاودانه را بهتر از این حیات مادی می دانیم برای چه بترسیم. آنچه برای خدا تقدیم می شود باقی و ابدی است و این شهدا زنده هستند. گرامی باد بر ملت بزرگ ایران و بر پیروان شاهد بزرگ، حضرت محمد(ص)، وجود رادمردانی که راه شهادت را برگزیده اند، در هجرت از زندگی عالم ادنی و جهان سفلی به وادی ایمن و ملکوت اعلی رسیده اند و در جستجوی حیات، سرچشمه را یافته اند و سیراب و سرمست از جرعه ی
«ارجعی الی ربک» به رویت جمال و کشف رضایت حق نائل آمده اند «و کفی بهم فخرا» (امام خمینی (ره) 1375 : 44-19) مقام عندیت یا کمال نهایی «و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون» (آل عمران) و مپندارید کشته شدگان در راه خدا مرده اند بلکه آنها زنده اند و «نزد پروردگارشان» روزی می خورند. یکی دیگر از خصوصیاتی که در قرآن برای شهدا ذکر شده است و حکایت از جایگاه رفیع آنان دارد، مرتبه ی «عندیت» می باشد ، یعنی مقصد نهایی حیات انسان که پس از پیمودن سیر استکمالی خویش، به جایگاهی می رسد که از آن به نزد خدا و جوار رحمت الهی تعبیر می شود و آن مطلوب نهایی انسان است. خداوند در قرآن درباره ی سرنوشت نهایی متقین می فرماید: «ان المتقین فی جنات و نهر فی مقعد صدق«عند» ملیک مقتدر» (قمر/ 55- 54)
بر اساس این آیه، هدف آخرین و مقصد پایانی مردان خدا «نزد حق بودن» است، لذا همسر فرعون از خداوند چنین مقامی را درخواست می کند: «رب ابن لی «عندک» بیتا فی الجنه» ( تحریم/ 11).
بدیهی است ویژگی بهشت ، بعنوان منزلگاه انسان در آخرت که مورد درخواست انسانهای مومن و خالص قرار گرفته است این است که در نزد خدا قرار دارد، لذا رسیدن به آن مرتبه کار آسانی نیست و بهای بسیار سنگینی لازم دارد. در تفسیر کشف الاسرار در ذیل این آیه آمده است: «آسیه زن فرعون همسایگی حق طلب کرد و قرب وی خواست، گفت: «رب ابن لی عندک بیتا فی الجنه» خداوندا در همسایگی تو حجره ای خواهم، که در کوی دوست حجره نیکوست، آری نیکوست و لکن بهای آن بس گران است. ]آسیه گفت[ باکی نیست و اگر به جای جانی هزاران جان بودی دریغ نیست، پس آسیه را چهار میخ کردند. و در چشم وی میخ آهنین فرو بردند و او در آن تعذیب میخندید و شادمانی همی کرد»
(میبدی ،1371 :423)(ج1).
امام خمینی(ره) در توضیح این جایگاه رفیع فرموده اند: «مقام العندیه التی فیها مفاتیح الغیب لا یعلمها الا هو ، مقام عندیت جایگاهی است که کلیدهای غیب در آن است و جز خدای تعالی بدانها دست نیابد»
(امام خمینی (ره) ،1373 :164) بنابراین در مقام «عند ربهم» است که هیچ حائلی میان انسان و خدا وجود ندارد و در واقع، اتصال به مقام ربوبی و لقاء الهی است که در نهایت کمال انسان و قرب الهی است و عرفا درباره ی آن گفته اند: «قرب عبارت از سیر قطره است به جانب دریا و وصول به مقصود حقیقی و اتصاف به صفات الهی و یا اینکه قرب آن است که هر چه پیش آید از میان برداری و آنچه حائل میان محب و محبوب است برطرف کنی» (لاهیجی، 1377 : 305 و 30)
بطور کلی حقیقت انسانی به نحوی خلق شده است که فطرتا به سوی وجود مطلق در حرکت است و بهمین دلیل، وصول به زیباییها و امتیازات مجازی او را اقناع نمی کند و چیزی جز ملاقات با رب الارباب بی نهایت او را آرام نمی گرداند
«یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه» (انشقاق/3)
بدیهی است وصول به این مقام شرایط و مقدماتی دارد:
«من کان یرجو لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لایشرک بعبادة ربه احدا» (کهف/110) آن شرطها توحید در اعتقاد و انجام عمل صالح در رفتار می باشد.
«شهید» یکی از بارزترین مصادیق این آیات است که بر اساس فطرت الهی خویش بدنبال حقیقت مطلق است، لذا اعمال خود را اصلاح کرده به مرحله ی توحید نائل شده است و چه عمل صالحی بالاتر از جهاد فی سبیل الله و در طبق اخلاص نهادن جان و مال خویش و تقدیم به حضرت دوست برای لقای او می باشد. گویا این شعر حافظ تفسیر همین معنا است که گفته است: از پای تا سرت همه نور خدا شود در راه ذوالجلال چوبی پا و سر شوی وجه خدا ، اگر شودت منظر نظر زین پس ، شکی نماند که صاحب نظر شوی در وصف «شهید» فقط آیه ی «عند ربهم» و روایت
«شهید ینظر فی وجه الله» کافی است تا انبیاء و اولیاء الهی طلب شهادت کنند و علی (ع) شهادت را محبوب و فوز عظیم بداند و سیدالشهدا (ع) آنرا مایه ی سعادت برشمارد، زیرا انسان با شهادت به مقام و مرتبه ای نائل می شود که بوسیله ی دیگری بدان نمی رسد. عارف بزرگ ربانی امام خمینی(ره) که خود معلم شهدا بود، در این باره چنین می گوید: «شرف بزرگ شهدای در راه حق ، حیات «عند الرب» و ورود در ضیافت الهی است... این حیات و این روزی ، غیر از زندگی در بهشت و روزی در آن است. این «لقاءالله» و ضیافت الله می باشد... شهدا شمع محفل دوستانند ، شهدا در قهقهه ی مستانه شان و در شادی وصول شان «عند ربهم یرزقون» اند و از نفوس مطمئنه هستند که مورد خطاب «فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی» پروردگارند ، این جا صحبت عشق است و عشق و قلم در ترسیمش برخود می شکافد» (امام خمینی (ره) ، 1375 :36و41)
ارتزاق شهید ویژگی دیگری که در آیه ی 169 سوره ی آل عمران برای شهیدان ذکر شده است «روزی خوردن» شهید می باشد. شاید دلیل آوردن این مطلب آن باشد که عده ای زندگی شهید و حیات حقیقی او را بعید و اعتباری می دانستند؛ لذا خداوند در این آیه به یکی از علامتها و آثار حیات اشاره کرده است که بدانند این زندگی، یک زندگی حقیقی و واقعی است نه ذهنی و فرضی. رزق دارای معنایی اعم است که به هر گونه عطای الهی اطلاق می شود؛ هم شامل رزق بدنی و مادی انسان می گردد و هم رزق و روزی روحی و معنوی انسان را در برمی گیرد. در تفسیر جمله ی «یرزقون » گفته اند: «مراد این است که شهدا از نعمتهای بهشتی روزی می خورند... روزی ارواح مجرده معارف الهی است و این روزی دائمی به آنها می رسد و از طرفی درک می کنند که این روزی از جانب پروردگار است و به همین جهت، احساس لذت و سرور می کنند. حقیقت رزق و روزی در آن دنیا بر ما پوشیده است، ولی همین اندازه می فهمیم که رزق شهداء، ملکوتی و از جانب خداست و در چنان تنعمی از فضل و نعمت الهی به سر می برند که آرزو می کنند به دنیا برگردند و دوباره شهید شوند تا این مقام باز نصیب شان گردد و آنرا برای بازماندگان و کسانی که با آنها نپیوسته اند ، آرزو می کنند و معلوم است که این رزق عطاء الهی است.»
(موسایی ،1369 : 130-132)
البته بهتر است بگوئیم شاید منظور از روزی خوردن ، ارتزاق دیده ی جان شهید باشد و مشاهده ی جمال حضرت حق که پس از رسیدن به مقام عندیت و قرب الهی به آن نائل گشته و به مقام شهود و حضور رسیده ، همان مفهوم «ینظر فی وجه الله» است که در حقیقت بالاترین رزق و عطای الهی می باشد. فرج و بشارت شهید
«فرحین بما آتاهم الله من فضله ویستبشرون بنعمة من الله و فضل و ان الله لا یضیع اجرالمؤمنین» (آل عمران/171-170) ]شهیدان[ خوشحالند به آنچه خداوند از فضلش به ایشان داده و مژده می دهند به آنان که هنوز به ایشان نپیوسته اند که نه ترسی بر آنان است و نه اندوهگین می باشند. مژده می دهند به نعمت و فضلی از خدا و خداوند پاداش مؤمنان را تباه نمی کند.» ذکر این آیات به دنبال آیه ی قبلی که درباره ی حیات و مقام عندیت و ارتزاق شهید بود، شاید به دلیل اثبات حیات شهید باشد؛ زیرا فرح و استبشار از مراکز شعوری انسان سرچشمه می گیرد که مولود رسیدن خبر خوش می باشد. از این آیه فهمیده می شود که شهید به خاطر تفضل خداوند خرسند و خوشحال است، زیرا اجر و پاداشی که به شهید اعطاء می شود از نوع تفضل است و از استحقاق برتر می باشد؛ بر این مبنا توفیق شهادت به بنده ی مؤمن تفضل الهی است و تا خداوند توفیق شهادت نصیب او نگرداند، این موهبت شامل حال او نمی گردد؛ لذا در دعاها وارد شده است:«اللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک» از سوی دیگر پاداش عظیم و اجر بی نهایتی که خداوند در قبال ایثار شهید به او می دهد، خود نیز تفضل است؛ زیرا بسیار بالاتر و والاتر از پاداش استحقاقی است و چون تفضل هر کس به اندازه ی امکان و قدرت اوست و خداوند قدرت مطلق و رحمت واسعه دارد، پس تفضل او به شهید نامحدود و لایتناهی می باشد؛ بنابراین شادی شهدا از الطاف الهی است نه عملکرد خودشان؛ آنان الطاف الهی را تفضل الهی می دانند نه پاداش خون خود. مژده به بازماندگان در ادامه ی آیه، موضوع «استبشار» شهید مطرح شده که می توان به دو صورت معنی کرد، یکی اینکه شهیدان از خدا می خواهند که به بازماندگان مژده داده شود که شهید شما در مقامی است رفیع و والا که حزن و غم ندارد و دیگر اینکه خود شهدا به بازماندگان شهدا این مژده را می دهند تا باعث آرامش و اطمینان بازماندگان شهدا گردد. «معنایی را که اکثر مفسرین برای این آیه ذکر کرده اند این است که «استبشار» را به معنای تبشیر گرفته اند؛ یعنی شهدا خود مژده می دهند به آنهائی که هنوز شهید نشده یا از دنیا نرفته اند مبنی بر اینکه وضع ما خوب است ، ما غمی نداریم ، حزن نداریم شما هم غمگین و محزون نباشید و تبعاً این بشارت دادن شهدا یا از طریق ارتباط غیبی است و الهامات و رؤیاهایی که مجاهدین و بازماندگان می بینند و یا از طریق آثار نفس شهادت که در تقویت روحیه و آرامش دل جامعه و افراد دارد» (هاشمی نجف آبادی، 1362 : 53).
«پس معنای اینکه خدای متعال مطلق حزن و اندوه را از آنان برداشته ، این است که تمام اموری را که ممکن است مورد بهره برداری و لذت شان باشد به ایشان افاضه فرموده و این امور هم هرگز در معرض زوال و فنا نمی باشد و همین است معنای جاودان بودن انسان در بهشت سعادت و جاودانی بودن سعادت بر او و از همین جا روشن می شود که نفی خوف و حزن بعینیه عبارت از ارتزاق در نزد خدای متعال است... و نیز روشن می شود که نفی خوف و حزن بعینیه اثبات نعمت و فضل است و فضل همان عطیه و موهبت الهی است که به بندگان می رسد»
(علامه طباطبایی، 109)(ج7).
عرفان عملی شهید هر انسانی، فطرتاً حب و عشق الهی را در خویش داراست و نیاز به آن را در خود احساس می کند. وقتی بر اثر اندیشه و تفکر و نظر و تعقل به این موضوع پی برد به بخشی از عرفان نظری دست یافته است. نتیجه ی این معرفت باعث بیداری و حرکتی در او می شود تا خود را به سرچشمه ی عشق و جمال و کمال و زیبایی مطلق که در حقیقت منزل و ماوای اولیه ی او بوده است برساند که از این حرکت و سفر به عرفان عملی تعبیر می شود. این سیر و سلوک دارای آداب و رسوم و مراحل و منازل و نیز موانعی است که باید شناخته شود و سپس طی گردد، در عین حالیکه این حرکت همراه با مانع زدایی نیز می باشد و تخلیه لازم دارد. شهید بعنوان یک انسان عاشق و عارف از این قاعده مستثنی نیست و دارای عرفان نظری و عملی خویش هست که هر چند از خیلی جهات با نظر و عمل عارفان حقیقی مشترک است ، اماخصوصیات و ویژگیهای مختص خویش را دارد که دیگران را از آن بهره ای نیست. شهید قبل از شهادت ، مومنی است که آتش عشق الهی در او شعله ور شده و او را در وادی سلوک و عمل و عبادت و زهد و ذکر... کشانده و تشنه ی لقاء و دیدار و وصال نموده است؛ اما آنچه که سیر و حرکت او را سرعت بخشیده و باعث گشته است تا ره صد ساله را یک شبه بپیماید و به سر منزل مقصود برسد، آمادگی او برای معامله با خداوند و جهاد و ایثار در راه اوست؛ زیرا هر کسی سعادت اجابت دعوت الهی را نیافته و هر سرمایه داری سوداگر معامله با خدا نگردیده است و شایسته ی این داد و ستد و طالب شهادت نشده است، بلکه تنها خاصان حق و نخبگان خلق به این توفیق نائل آمده اند. توفیق حضور در عرصه های نبرد و قتال، بالاترین ریاضت ها ، ذکرها و چله نشینی ها، شب زنده داری ها و عبادت ها و راز و نیازهاست. آری! شهادت نیز دارای مقدمات و شرایط و عناصری است که باید انسان آنها را آماده کرده و در خویش ایجاد نماید تا به درجه ی اعلی و ارفع شهادت نایل گردد. قرآن کریم در جاهای مختلف به این موارد که باید توسط رزمندگان و مجاهدین مراعات شود اشاره کرده است که به یک آیه در این مقاله بسنده می شود: خداوند تبارک و تعالی پس از آنکه در آیه ی 111 سوره ی توبه، به معامله ی مجاهدان راه خدا با خداوند اشاره می کند و شهادت را فوزی عظیم می داند، اوصاف رزمندگان را چنین بیان می فرماید: «التائبون العابدون الحامدون السائحون الراکعون الساجدون الامرون بالمعروف و الناهون عن المنکر و الحافظون لحدودالله و بشر المومنین» (توبه/112)؛ «توبه کنندگان، پرستشگران، سپاسگزاران، رهروان، رکوع کنندگان، سجده کنندگان، امرکنندگان به نیکی، بازدارندگان از بدی، نگهبانان مرزهای الهی و مومنین را مژده و بشارت ده.» در این آیه ی خصوصیات و ویژگی هایی که شهیدان راه حق قبل از شهادت توسط عمل خالصانه واجد آن گشته اند ذکر گردیده که در حقیقت، عرفان عملی و سیر و سلوک و طریقت شهید می باشد و هر کدام از اینها در عرفان مصطلح نیز تعریف و جایگاه خاص دارد و لازمه ی عرفان سیر و سلوک می باشد، این وظایف و تکالیف را که درحقیقت مقامات و منازل عملی شهادت است می توان چنین فهرست کرد:

1- توبه
2- عبادت
3- خداستایی
4- سلوک و رهروی
5- فرمانبرداری و فروتنی
6- سجود و پیشانی بر خاک مالیدن
7- امر به معروف
8- نهی از منکر
9- پاسداری از قوانین و مرزهای الهی.

در تفسیر عرفانی کشف الاسرار آمده است: «هیچ عبادتی درست نیست، مگر به توبه و رجوع و هیچ توبه ای نصوح نیست جز به سپاس و ستایش و اینها تمام نیست جز به سیاحت و ریاضت و هیچ یک حاصل نگردد مگر به مداومت رکوع و سجود و هیچ یک از این کارها سازگار نباشد مگر به امر به معروف و نهی از منکر و اینها همه را مرز و حدی است که نگهبانی و پاسداریش ضروری است» (میبدی، 1371: 232- 231)(ج4).
در قرآن کریم آیات بسیاری می باشد که مستقیم و یا غیر مستقیم مربوط به شهید و شهادت و فضائل و مناقب و خصائل آنها می باشد، ولی بدلیل قلت بضاعت این حقیر و محدودیت مقاله نمی توان به همه ی آن نکات و دقت ها و اشارت هایی که در این خصوص در کلام الهی هست حتی در حد محدود پرداخت؛ لذا به آنچه ذکر شد بسنده می شود و به سایر خصائل و فضائل و کمالات عرفانی و معنوی شهدا فهرست وار تحت عنوان نیجه گیری اشاره می شود.
نتیجه آنچه که از آیات مربوط به شهید و شهادت در کلام الله مجید در حد بضاعت اندک خویش و با مطالعه ی بعضی از تفاسیر و آثار مربوطه فهمیدم این است که:
1- شهیدان زندگی جاویدو ابدی و برزخی دارند که ورای نام نیک است.
(بقره/154)؛
2- حقیقت زندگی و حیات دائمی شهید برای ما قابل درک و فهم نیست.
(بقره/ 154)؛
3- شهدا علاوه بر آنکه دارای حیات جاوید هستند، روزی خور خدا می باشند، به ارتزاق معنوی و شهودی.
(آل عمران/169)؛
4- شهیدان به مقام عندیت رسیده اند که همان مقام وصول و لقاء پروردگار می باشد.
(آل عمران/169)؛
5- شهادت فضل و تفضل الهی است که به هرکس خداوند خواست عنایت می کند
.(آل عمران/170)؛
6- پاداش و اجر و مزد شهیدان نیز از نوع فضل و رحمت است، یعنی ورای استحقاق می باشد.
(آل عمران/170)؛
7- شهیدان با بازماندگان اعم از خانواده و همرزمان خود ارتباط دارند.
(آل عمران/170)؛
8- شهیدان به بازماندگان و همرزمان و مجاهدان بشارت می دهند به جایگاه رفیع خویش و نیز به جایگاه و مقام نیک آنها اگر صبر کنند و راه شهیدان را ادامه دهند.
(آل عمران/170)؛
9- بشارت و مژده ی شهیدان به زندگان، باعث آرامش و تقویت روحیه ی آنان می گردد و شهادت عارف پرور است.
(آل عمران/170)؛
10- برای شهیدان هیچ گونه خوف و اندوهی قابل تصور نیست، زیرا به پاداش کامل رسیده اند.
(آل عمران/170)؛
11- همه ی گناهان شهید مورد عفو و مغفرت قرار می گیرد و بخشیده می شود.
(آل عمران/157)؛
12- شهدا مشمول رحمت واسعه ی الهی می شوند که از همه ی خوبی ها بهتر است.
(آل عمران/175)؛
13- شهادت تجارت و معامله با خداوند است که سودمندترین معاملات است.
(توبه/111)؛
14- شهادت در طول تاریخ و نزد همه ی ادیان الهی دارای ارزش بوده و محبوبیت تاریخی دارد.
(توبه/111)؛
15- شهادت بالاترین رستگاری و فوز عظیم است.
(توبه/111)؛
16- ایمان و هجرت و جهاد ، زمینه ، عناصر و عوامل شهادت می باشند.
(آل عمران/195)؛
17- ثواب و پاداش شهیدان از سوی خداوند ضمانت شده و ضایع نمی گردد.
(آل عمران/195)؛
18- اجر و مزد شهیدان بهشت الهی است، یعنی جوار رحمت و رضوان حضرت حق.
(آل عمران/195)؛
19- شهیدان قبل از شهادت به جایگاه خود معرفت پیدا می کنند.
(محمد/6)؛
20- آثار و اعمال شهیدان پایدار و جاوید است و از بین نخواهد رفت.
(محمد/5)؛
21- شهید به تمام آرزوها و آرمان های مقدسش نائل می شود.
(محمد/5)؛
22- شهادت والاترین مرحله ی تکاملی انسان است و شهید انسان کامل است.
(آل عمران/175)؛
23- امتیازات شهید بالاترین امتیازات است و شهادت برترین خیر و نیکی.
(توبه/20)؛
24- شهید به لقاءالله می رسد و پیروزی حقیقی از آن اوست.
(آل عمران/158)؛
25- شهادت رجعتی است به میعاد و وطن اصلی.
(آل عمران/158)؛
26- شهادت معرفی کننده ی مومنین است.
(آل عمران/153)؛
27- شهادت جامعه را تصفیه و پالایش می کند.
(آل عمران/154)؛
28- شهادت آزمایشگاه مومنین است.
(آل عمران/154)؛
29- شهادت رهایی از مرگ بی هوده و ارزان است.
(آل عمران/145)؛
30- شهادت جامعه را مقاوم و پویا نموده مشتاق ایثار می سازد.
(آل عمران/139)؛
31- شهید به کمال نهایی رسیده و بزرگ ترین عارف است؛
32- شهید همنشین پیامبران و صدیقین می باشد.
(نساء/69)؛
33- در عرفان عملی شهید علاوه بر خودسازی، دیگر سازی و اصلاح از ارکان طریقت است.
(توبه/112)؛
34- و بالاخره آنکه شهادت چشیدنی است نه گفتنی لذا شهیدان را شهیدان می شناسند.
(بقره/154)
------------------------------------------------------
 منابع و مآخذ
1- قرآن مجید
2- احسان بخش. آثار الصادقین.(1369). چاپ جاوید رشت.
3-جعفری ، محمد تقی. ترجمه و تفسیر نهج البلاغه .(1376). دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
4-حافظ شیرازی ، شمس الدین محمد. دیوان حافظ. (1373)، به کوشش دکتر خلیل خطیب رهبر ، انتشارات صفی علیشاه.
5- خمینی (ره) ، روح الله. ایثار و شهادت در مکتب امام خمینی (ره). (1375). مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره).
6- خمینی (ره) ، روح الله. مصباح الهدایة و الخلافة.(1373). مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره).
7- رضوانی ، علی اکبر. فلسفه ی شهادت.(1362). انتشارات هجرت.
8- طباطبایی ، سید محمد حسین. ترجمه تفسیر المیزان. [بی تا]. قم: انتشارات دارالعلم.
9- کاشانی، کمال الدین عبدالرزاق. اصطلاحات الصوفیه.(1370). قم: انتشارات بیدار.
10- لاهیجی ، محمد. 1377 شرح گلشن راز شبستری.(1377). انتشارات کتابخانه محمودی.
11- موسایی ، میثم . حیات شهید.(1369). سازمان تبلیغات اسلامی.
12- مردانی ، نصرا… . شهیدان شاعر.(1377). نشر شاهد.
13- میبدی، ابوالفضل رشید الدین. کشف الاسرار وعده الابرار.(1371)، به سعی و اهتمام علی اصغر حکمت. انتشارات امیر کبیر.
14- ولوی ، علی محمد. شاهدان شهادت.(1378). نشر شاهد.
15- هاشمی نجف آبادی ، سید رضا. فرهنگ شهادت.(1362). واحد فرهنگی بنیاد شهید انقلاب اسلامی./ح
نویسنده: دکتر دادخدا خدایار استادیار گروه الهیات دانشگاه سیستان و بلوچستان

پایگاه نوید شاهد

شهادت از دیدگاه قرآن و سنـت

شهادت
کتاب
«فرهنگ شهادت از دیدگاه قرآن و سنت» اثری از دکتر مجتبی نوروزی است که فرهنگ شهادت را با استناد به قرآن کریم و تفاسیر دانشمندان شیعه و سنی و روایات معصومین (ع) مورد بررسی قرار داده ‌است.
به گزارش خبرگزاری رسا، نویسنده در این کتاب بیان می دارد که شهادت در فرهنگ اسلامی دارای دو معنای متفاوت است: معنای خاص و دیگری معنای عام و گسترده.
معنای خاصّ شهادت همان کشته شدن در راه خدا در میدان جهاد است که احکام خاصّی در فقه اسلامی دارد، امّا معنای وسیع شهادت که در روایات فراوانی به آن اشاره شده، این است که انسان در مسیر انجام وظیفه‌ی الهی کشته شود یا بمیرد و هر کس در حین انجام چنین وظیفه ای به هر صورت از دنیا رود، شهید محسوب می‌شود.
در واقع این گونه افراد در حکم شهید هستند و خداوند از فضل و رحمت خویش، اجر و منزلت شهیدان را به این گونه افراد داده است، ولی احکام خاص شهید را ندارند.

قرآن کریم در ده مورد بحث «شهید و شهادت» را مطرح کرده و در آن به مواردی چون حیات و زنده بودن شهیدان، نائل شدن به رحمت و مغفرت الهی، بخشش گناهان شهید و داخل شدن در بهشت اشاره کرده است

نویسنده در نخستین فصل از این کتاب به مفهوم شهید و شهادت در لغت و اصطلاح توجه نشان داده و در ادامه دلیل نامیدن «کشته شده در راه خدا» به عنوان «شهید» را بیان می دارد.
در فصل دوّم کاربرد قرآنی مادّه «شهد» و مشتقّات آن مورد بررسی قرار گرفته و معنای هر یک از آن واژه‌ها با استناد به تفاسیر مختلف بیان شده است. تبیین مفهوم فرهنگ شهادت و کارکردهای مختلف آن از مباحث فصل سوّم این کتاب می باشد.
مولف در فصل چهارم با عنوان امام حسین(ع) احیاگر فرهنگ شهادت به موضوع شهادت طلبی در نهضت حسینی پرداخته است.
مولف در فصل سوم "جهاد" را از جهت لغوی و اصطلاحی تعریف کرده و این مفهوم اسلامی را از دیدگاه قرآن و احادیث مورد بررسی قرار داده است.
دکتر نوروزی در فصل ششم که مهم‌ترین فصل کتاب می‌باشد به دیدگاه قرآن پیرامون «شهید و شهادت» پرداخته و تمام آیات در این موضوع را استخراج نموده است. وی معتقد است که قرآن کریم در ده مورد بحث «شهید و شهادت» را مطرح کرده و در آن به مواردی چون حیات و زنده بودن شهیدان، نائل شدن به رحمت و مغفرت الهی، بخشش گناهان شهید و داخل شدن در بهشت و... اشاره کرده است.
کاربرد واژگان «شهید و شهادت» در احادیث، فضیلت و ارزشمندی شهید و شهادت، عشق به شهادت و آرزوی آن در بیان ائمّه‌ی معصومین(ع) و در ادعیه و زیارات از موضوعات فصل هفتم این کتاب می باشد.
فصل هشتم که آخرین فصل این کتاب می باشد، درباره ی کسانی است که در حکم شهیدند. این افراد اگرچه در میدان جهاد به شهادت نمی‌رسند و چه بسا در بستر خود می‌میرند، امّا در پیشگاه خداوند شهید محسوب می‌شوند و در روایات و احادیث نیز از آن‌ها تعبیر به شهید شده است. مانند افرادی که به وسیله‌ی بعضی از بیماری‌ها و حوادث خاص از دنیا می‌روند، کسانی که مرگ آن‌ها در راه طلب علم، دفاع از جان، مال، حق، خانواده و همسایه، پاسداری و حراست از مرزها، داشتن ایمان و معرفت به خدا و رسول(ص) و اهل بیت(ع) او و... می‌باشد./ح

شهادت در قرآن و احادیث

نگاهی به حقیقت شهادت
شهادت فنا شدن انسان برای نیل به سرچشمه نور و نزدیک شدن به هستی مطلق است. شهادت عشق به وصال محبوب و معشوق در زیباترین شکل است. شهادت مرگی از راه کشته شدن است، که شهید آگاهانه و بخاطر هدف مقدس و به تعبیر قرآن ((فی سبیل الله))انتخاب می کند. یعنی شهید در راهی کشته می شود که هر دو ارزش آگاهانه و فی سبیل الله را داراست و چنین مرگی است که به تعبیر پیامبر((ص)) شریفترین و بالاترین نوع مردن است (اَشرُفُ المُوًتِ قَتْلُ الشَّهادَهِ)و علی(ع) آن را گرامی ترین نوع مردن می داند.(اَکْرُمُالمُوًتِ اَلْقُتْلُ)
شهید در لغت به معنی ((گواه)) است و در اصطلاح به کسی گویند که در مجرای شهادت قرار گرفته و در راه خدا کشته می شود.
شهادت نوعی از مرگ نیست بلکه صفتی از ((حیات معقول)) است. زیرا حیات معمولی که متاسفانه اکثریت انسانها را اداره می کند، همواره خود و ادامه بی پایان خود را می خواهد، لیکن در حیات معقول فرد آن زندگی پاک از آلودگی ها که خود را در یک مجموعه بزرگی به نام جهان هستی در مسیر تکاملی می بیند که پایانش منطقه جاذبه الهی است. لذا شهید همواره زنده است و حیات و ممات او همواره صفتی است برای حیات طیبه و به مصداق آیه شریفه قرآن که می فرماید:

و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاءُ عند ربهم یرزقون(169 آ ل عمران)
و گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شده اند، مردگانی هستند، بلکه آنان زنده و در بارگاه پروردگارشان بهره مندند.

شهید همواره زنده است و مرگ او در واقع انتقال از حیات جاری در سطح طبیعت به حیات پشت پرده آن می باشد.
و یا در آیه ای دیگر می فرماید :

((و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء و لکن لاتشعرون))

 که در این آیه نیز به زنده بودن شهید اشاره نموده است.


در قرآن مجید، حدود ده آیه به صورت صریح درباره کسانی که در راه خدا کشته شده باشند وجود دارد. از جمله مسائلی که در این آیات به آن اشاره شده است عبارت است از زنده بودن شهید، رزق شهید، آمرزش گناهان شهید، ضایع نشدن عمل شهید، مسرت و خوشحالی شهید، وارد شدن در رحمت الهی و رستگاری شهید. در این نوشتار کوتاه اشاره ای به آنها خواهیم داشت.

حیات شهید

یکی از ویژگی هایی که قرآن شریف برای شهیدان ذکر کرده است، مساله حیات و زنده بودن آنها است. حال باید بدانیم که منظور قرآن از این حیات چه نوع حیاتی است؟ و مقصود قرآن چیست؟ آیا منظور از حیات، حیات مادی است؟ یا این حیات مخصوص به روح و روان شهدا است؟ آیا این حیات به جسم شهید هم مربوط می شود یا خیر؟ و دهها سوال دیگر که باید مورد بررسی قرار گیرد و به آنها پاسخ داده شود.
حیات در لغت به معنای ((زنده بودن)) آمده است. و در اصطلاح از دیدگاه های مختلف تعاریفی از آن ارائه گردیده است.
اما مراد از حیات شهیدان که خداوند در قرآن فرموده چیست؟
در ذیل آیه 154 سوره بقره تحت عنوان
((و لا تقتلوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء ولکن لاتشعرون)) که به زنده بودن شهیدان اشاره کرده و اقوال مختلفی از طرف مفسرین ارائه گردیده است.
برخی گفته اند که منظور این است که شهدا بزودی در قیامت زنده خواهند شد. برخی نیز گفته اند که : کشته شدگان در راه خدا، دارای هدایت و ایمان و دین صحیح هستند، نمرده اند و زنده هستند. برخی دیگر گفته اند : مقصود این است که، چون از شهیدان، نام نیک در این دنیا باقی مانده است زنده می باشند. مفسرین دیگر نیز اقوال دیگری را آورده اند که هر کدام به نوعی بیان کننده حیات شهدا می باشد و همه این اقوال به زنده بودن آرمان و اهداف شهیدان در جامعه باور دارند.

رزق و روزی شهید

خداوند در قرآن کریم در سوره آل عمران در آیات 169 تا 171 می فرماید :
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون، فرحین بما آتاهم من فضله و یستبشرون بالذین…
در این آیات خداوند بعد از اینکه می فرماید شهیدان را مرده مپندارید اشاره می کند به اینکه شهیدان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند(عند ربهم یرزقون) که در این قسمت از آیه به ارتزاق شهیدان اشاره شده است. لذا اگر نوعی حیات مجازی برای شهیدان فرض نمائیم با ارتزاق منافات دارد پس باید حیات را حقیقی در نظر گرفت. زیرا ارتزاق از ویژگی های موجود زنده و حقیقی است و چون خداوند درباره شهیدان گفته است که نزد پروردگارشان، ارتزاق می کنند لذا شهید نمی تواند زنده حقیقی نباشد.
در این آیات، سپس خداوند می فرماید : شهدا به خاطر آنچه که خداوند از فضل خود به آنهاارزانی نموده است خوشحال وشادمانند ، ودر تفسیر مجمع البیان آمده است که این خوشحالی به خاطر نعمت های بهشتی است که خداوند نصیبشان نموده است .
وبرخی نیز گفته اند این خوشحالی بخاطر رسیدن آنها به مقام حقیقی ولایت و عبودیت است.
در ادامه آیات آمده است که : شهدا به آن مومنانی که هنوز به آنها نپیوسته اند و بعد در پی آنها به راه آخرت خواهند شتافت مژده و بشارت می دهند که از مردن نترسید واز خوف از دست دادن متاع دنیا غم مخورید . وآنها را به فضل و نعمت خدا بشارت می دهند و این که خداوند اجر اهل ایمان را ضایع نمی کند.
بنابراین شهدا به واسطه نعمت های خدادادی مسرور و خوشحالند و می خواهند این خوشحالی را با دیگران که به آنها ملحق می شوند تکمیل نمایند و مایلند که به آنها بشارت داده شود که ترس و اندوهی به خود راه ندهند .
در تفسیر مجمع البیان برای این موضوع سه دلیل ذکر نموده اند :
1-شهدا از وضع برادران مومن خود که در دنیا زنده اند و در راه خدا به جهاد مشغول هستند اظهار سرور می نمایند.
2-قول دوم این است که نامه ای به شهیدان ارائه می شود که در آن اسامی برادران ایمانی آنها ، که به درجه شهادت نایل و به آنها ملحق خواهند شد ، ثبت است و شهیدان با دیدن این اسامی خوشحال خواهند شد.
3-مراد از(( لم یلحقوا بهم)) مومنانی هستند که در فضل ومقام به آنها نرسیده اند ولی به واسطه ایمان، مقامی عظیم دارند .

در همین رابطه حدیثی از پیامبر (ص) نقل گردیده است که بی مناسبت نیست آن را ذکر نماییم وآن این که :
از پیامبر اکرم (ص)نقل شده استکه شهید دارای سه خصلت است :
عند اول قطرة من دمه یکفرعنه کل خط ویری مقعده فی الجنة، و یزوج من الحور العین، و یومن من الفزع الاکبر ومن عذاب القبر، ویحلی حلی الایمان
یعنی با ریختن اولین قطره خون شهید همه خطاها وگناهانش بخشیده و نادیده گرفته می شود ودیگر این که جایگاه خود را در بهشت می بیند و از همسران بهشتی اختیارمی کند و هم چنین از فزع اکبر ( گریه و زاری ) و عذاب قبر در امان است و از لباس های بهشتی بر او می پوشانند.
این حدیث و امثال آن دال بر جاودانگی و جایگاه رفیع و حیات حقیقی شهیدان دارد.
در حدیث دیگری از پیامبر (ص) نقل شده است که رسول اکرم (ص) در روز احد بالای سر ((مصعب بن عمیر)) ایستاد و برای او دعا کرد و سپس گفت :

انّ رسول الله یشهد انّ هولاء شهداء عند الله یوم القیام فاتوهم زوروهم وسلمو علیهم فوالذی نفسی بیده ، لا یسلم علیهم احد الی یوم القیامه ، الاّ ردّوا علیه ، یرزقون من ثار الجن ووتح .(کشف الاسرار،ج1 ، ص417 )
یعنی رسول خدا گواهی می دهد که شهدا شاهدان من نزد خدا در روز قیامت هستند. بیایید و ایشان را زیارت کنید ، بر اینان سلام کنید ، که سوگند به آن که جانم در دست اوست ، هیچ کس نباشد که بر آنها سلام کند الا اینکه جوابش را می دهند . وآنها از میوه های بهشتی وهدایای آن روزی داده می شوند .

این حدیث نیز دلالت بر زنده بودن شهدا دارد و نیز دلالت بر لزوم زیارت آنان دارد.
در آیه دیگری از قرآن کریم نیز به روزی شهدا اشاره شده است آن جا که می فرماید :

الذین هاجروا فی سبیل الله ثم قتلوا اوماتو لیرزقنّهم اللّه رزقا حسنا وان اللّه لهو خیر الرازقین لیدخلنّهم مدخلا یرضونه.(58 و 59 سوره حج)
یعنی آنان که در راه رضای خدا، از وطن هجرت نمودند و در راه دین خدا کشته شدند و یا مرگشان فرا رسید، البته خداوند، رزق و روزی نیکوئی در بهشت ابد نصیبشان می گرداند که همانا خداوند بهترین روزی دهندگان است. خداوند به آنان در بهشت منزلی عنایت کند که بسیار به آن راضی و خوشنود باشند.

در این آیه پس از این که از رزق و روزی شهدا با نام رزق حسن و نیکو یاد می کند جایگاه آنان را در بهشت معرفی و آنرا مقام رضوان و رفیع می داند. حقیقت رزق شهدا در جهان دیگر بر ما پوشیده است لیکن می دانیم که رزق آنها از جانب خداست.
آمرزش گناهان شهید
در قرآن کریم درباره بخشش گناهان شهید چنین آمده است.

فالذین هاجروا و اخرجوا من دیارهم و اوذوا فی سبیلی و قاتلوا و قتلوا لا کفّرن عنهم سیئاتهم و لادخلنهم جناتٍ تجری من تحتها الانهار ثواباً من عند الله و الله عنده حسن الثواب((195 آل عمران))
آنان که از وطن خود هجرت کردند و از دیار خود بیرون رانده شدند و در راه خدا رنج کشیدند، جهاد کردند و کشته شدند، همانا بدی های آنان را می پوشانیم و آنان را به بهشت هایی که از زیر درختان آن نهرهای آب، جاری و روان است، داخل می کنیم و این پاداشی است از جانب خدا و پاداشی که از جانب خدا باشد نیکوست. در این آیه اشاره شد که خداوند همه بدی های کشته شدگان در راه خدا را نادیده می گیرد و بعلاوه از جانب خود به آنان نیکوترین پاداش را عطا می کند.

در همین رابطه احادیثی نیز ذکر شده است که به برخی از آنها اشاره می نمائیم.
قال النبی(ص) :فاذا ودَّعهم اهلوهم بکت علیهم الحیتان و البیوت، تخرجون من ذنوبهم کما تخرج الحیة من سلخها.(کشف الاسرار وعده الابرار، ج2، ص347)
یعنی چون رزمندگان با اهل و خانواده خود خداحافظی کنند، ماهی ها و خانه ها، بر آنها می گریند و از گناهان خود خارج می شوند، همانگونه که مار، از پوست خود خارج می شود.

در حدیث دیگری که قبلاً ذکر شد و پیامبر شش خصلت را برای شهیدان ذکر نمودند اولین خصلت این بود که : اولین قطره خونی که از شهید بر زمین ریخته می شود گناهانش بخشیده و آمرزیده می گردد. که این لفظ در احادیث دیگری هم تکرار شده است.

امام صادق(ع) نیز در روایتی می فرمایند :
من قتل فی سبیل الله لم یعرفه الله من سیئاته(وسایل الشیعه، ج11، ص9)
یعنی کسی که در راه خدا به شهادت نائل شود، هیچ یک از گناهان و بدی هایش به او ارائه نخواهد شد یعنی از همه آنها چشم پوشی خواهد شد.

و در تفسیر آیهان لا خوف علیهم و لا هم یحزنون(170 آل عمران)
نیز آورده اند که به شهیدان بشارت می دهند که از گناهان گذشته خوفی نداشته باشند. زیرا خداوند گناهانشان را با شهادت پاک می سازد.

و در حدیثی دیگر از پیامبر(ص) سوال شد که چرا شهید مورد آزمایش و سوال واقع نمی شود؟ پیامبر(ص) فرمود زیرا شهید در زیر برق شمشیر آزمایش خود را به پایان رسانده است.

پاداش عمل شهید
خداوند در چند مورد به پاداش بزرگ و ضایع نشدن عمل شهید در قرآن اشاره فرموده است. از جمله :

و الذین قتلوا فی سبیل الله فلن یضلَّ اعمالهم سیهدیهم و یصلح بالهم و یدخلهم الجنة عرفها لهم.آیات 6-4 سوره محمد
یعنی کسانی که در راه خدا کشته شدند، خداوند هرگز اعمالشان را ضایع نگرداند و آنان را به سعادت هدایت کند و امورشان را اصلاح نماید و به بهشتی که قبلاً مقامات آن را به آنها شناسانده است، واردشان می سازد.
و جالب است که خداوند قبل از این قسمت از آیه می فرماید : اگر خدا می خواست، از کفار انتقام می کشید و همه را بدون زحمت جنگ شما، هلاک می کرد، این برای آزمایش خلق نسبت به یکدیگر است.(سوره محمد آیه 4)

در آیه ای دیگر می فرماید :
و من یقاتل فی سبیل الله فیقتل او یغلب فسوف نوتیه اجراً عظیماً.(74 سوره نساء)
یعنی کسی که در راه خدا جهاد کند، و در راه خدا شهید گردد، یا پیروز شود، پاداش بزرگی به او عطا خواهیم کرد.

از آیات ذکر شده چنین برداشت می گردد که خداوند خود ضایع نشدن عمل شهید را تضمین کرده است و این گونه نیست که اگر به ظاهر در جهاد شکست خورده باشند خون آنها ضایع شده باشد. بلکه در هر حال پیروز می شوند.
در آیه دیگری خداوند پیروزی یا شکست رزمندگان و شهید شدن یا نشدن آنها را یکی از دو نیکی قلمداد می نماید.

قل هل تربصون بنا الا احدی الحسنیین و نحن نتربص بکم ان یصیبکم الله… (52 سوره توبه)
یعنی بگو آیا درباره ما جز یکی از دو نیکی را انتظار دارید. یا به شهادت می رسیم و یا پیروز می شویم. در هر حال خداوند خون شهید را تضمین کرده و آن را هدر نمی داند.

در زمان پیامبر(ص) نیز منافقین می گفتند اگر مومنین نزد ما بودند و به جنگ نمی رفتند، نمی مردند و کشته نمی شدند، و خداوند در جواب آنها فرمود : که این آرزوهای باطل را حسرت دل آنها خواهد کرد و خداست که زنده می کند و یا می میراند در هر وقت که بخواهد.

لو کانوا عندنا ما ماتوا و ما قتلوا لیجعل الله ذلک حسره فی قلوبهم والله یحیی و یمیت.(156 سوره آل عمران)
در هر حال خداوند خون شهیدان را پاداشی نیکو که همانا دخول در بهشت است عطا خواهد فرمود.

و یدخلهم الجنة عرفها لهم(4، سوره محمد)
و در آن مقام به رحمت الهی نائل و به سوی خدا در بهشت خواهند بود.

لئن متّم او قتلتم لالی الله تحشرون.(158، آل عمران)

در بیان مقام و درجات عالی شهدا و فضیلت شهادت و اجر عمل آنها احادیث فراوانی از ائمه معصومین نقل شده است که این مبحث را با ذکر ترجمه یک حدیث از پیامبر(ص) به پایان می رسانیم.
رسول گرامی اسلام فرمودند :
نیروهای رزمنده هنگامی که تصمیم به شرکت در جنگ می گیرند، خداوند مصونیت آنها را از آتش تضمین می کند. و چون آماده جنگ شوند، فرشتگان به وجود آنها افتخار می کنند. هنگامی که با خانواده خود وداع می کنند ماهی ها و خانه ها گریه می کنند و از گناهان خود خارج می شوند همان گونه که مار از پوست خود خارج می شود. خداوند چهار هزار فرشته را برآنها می گمارد تا از جلو و پشت سرآنان را محافظت نمایند.
_کار نیکی انجام نمی دهند مگر اینکه مضاعف شود. در مقابل هر روز در جبهه ثوابی برابر عبادت هزار مرد عابد … برای ایشان می نویسند. چون با دشمن روبه رو می شوند قلم همه اهل دنیا از درک ثواب آنها عاجز است. و چون به مبارزه با دشمن می ایستند و تیرها را آماده نشانه رفتن به دشمن می کنند و با یکدیگر درآویزند فرشتگان بال های خود را بر سر آنها می گسترانند و برای پیروزی و ثابت قدمی آنها دعا می کنند. هنگام ضرب و زخم، همسر بهشتی و نعمت های الهی بر او فرود می آید. مرحبا به روح پاکی که از بدنی پاک و مطهر خارج شد، بشارت باد بر تو کرامت ها و نعمت هایی که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده است و بر قلب هیچ کسی خطور نکرده است.(کشف الاسرار وعده الابرار، ج2، ص248 و 249)/ح

شهادت از نظر قرآن

قرآن کریم آیات متعددی دربارة‌ فضیلت «جهاد و شهادت»‌ در راه خدا ذکر می‌فرماید که به ذکر پاره‌ای از آنها می‌پردازیم.
در سورة‌ بقره می‌فرماید: کسی را که در راه خدا کشته شد مرده نپندارید بلکه او زندة‌ جاوید است، ولیکن شما این حقیقت را در نخواهید یافت.1
در آیة‌ مزبور سه نکته یادآوری شده است:
عدم کاربرد کلمة ‌مرگ دربارة‌ «شهدا» چه در گفتار و چه د رپندار.
حکم صریح و قاطع به حیات شهیدان بعد از «شهادت».
عدم درک نحوة‌ حیات و زندگی شهیدان بعد از شهادت برای بازماندگان آنان.
معنی مرگ در اصطلاح متعارف، باطل شدن و قطع حیات مادی است، زیرا وقتی آثار محسوس زندگی که حرکت و فعالیت بدن است مشاهد نشود به نظر می‌رسد که حیات پایان یافته و لی واقعیت آن است که حیات و مرگ را با این حس ظاهری نمی‌توان ادراک کرد، بلکه از دیدگاه قرآن حیات آدمی با از کار افتادن اندامهای جسمانی و از بین رفتن پیکر مادی خاتمه نمی‌یابد و زندگی انسان بعد از رها شدن از کالبد خاکی در عالم برزخ ادامه می‌یابد و بویژه «شهدا» که از حیات والا و برتری به صراحت آیة‌ شریفه برخوردارند. گرچه امروزه از نظر اکثر دانشمندان بقای روح به طور اجمالی مورد تأیید است، ولی بی‌تردید حقایق و واقعیات جهان پهناور هستی در محدودة‌نیروی ادراک و حواس ظاهری و محدود انسان نمی‌گنجد و آدمی قادر نیست همة‌حقایق و اسرار هستی را درک کند. پس، نباید آنچه را که از حوز‌ة‌ درک و حس او بیرون است انکار نماید و هرگز منطقی برای نفی آن نخواهد داشت و تنها راه درک واقعیات و اسرار هستی طریق وحی است که از پروردگار عالم مایه می‌گیرد.
آری، پدید آورنده و پروردگار هستی و انسان اعلان می‌فرماید که انسانهای ‌آزاده و با کرامتی که در راه خدا و آرمانهای دین او خود را فدا کنند به محض رها شدن از کالبد مادی از حیات بس عالی در جوار رحمت حق برخوردار خواهند شد. بر پایة‌ این باور و اعتقاد، شهادت و مفارقت بزرگمردان وادی ایثار بر بازماندگان و یاران نه تنها دشوار نخواهد بود، بلکه باعث آرامش خاطر آنان نیز می‌باشد زیرا آنان مورد تکریم خدا قرار گرفته و در جوار رحمت او به زندگی خود ادامه می‌دهند و علاوه بر حیات پرارزشی که «شهدا» بدور از حواس ما دارا هستند،‌ ثمرة‌ حیاتبخش آن در نسلهای آنان نیز تأثیر بسزایی خواهد داشت زیرا «شهادت» شهدا منطق و برهان عملی اسلام و نمایانگر حقانیت آیین محمدی در جوامع بشری است.
در این مورد عامّه و خاصّه حدیثی را از رسول اکرم (ص) نقل نموده که پیامبر گرامی فرموده‌اند: هیچ کس از افرادی که وارد بهشت شده باشند آرزوی برگشتن به دنیا را نمی‌کند مگر «شهید»‌ که آرزو دارد به دنیا برگردد و ده بار «شهید »‌ شود و این به خاطر کرامتهایی است که «شهدا»‌ در هنگام «شهادت» نزد خدا مشاهده می‌نمایند.2
در سورة‌ آل عمران می‌فرماید « شما مسلمانان هرگز در کار دین سستی نکنید و نه از فوت غنیمت و متاع دنیا اندوهناک باشید، زیرا شما فاتح و پیروزمندترین و بلند مرتبه‌ترین ملل دنیا هستید. اگر در ایمان ثابت و استوار باشید‌،‌ اگر به شما (در جنگ احد) آسیبی رسید به دشمنان شما نیز (در بدر) شکست و آسیب سخت رسید چنانکه آنها مقاومت کردند شما نیز باید مقاومت کنید، این روزگار را به اختلاف احوال (گاهی فتح و غلبه و گاه شکست و مغلوبیت )‌میان خلایق می‌گردانیم که مقام اهل ایمان به امتحان معلوم شود تا از شما مؤمنان آن را که ثابت در دین است گواه دیگران کند.» 3
آیات مبارکة ‌فوق در پی غزوة ‌احد نازل شده و در این آیه به مؤمنین خطاب می‌کند: نباید شما سستی و ضعف در عزم و اراده به خود راه دهید و اگر موقّتاً پیروزی بر دشمن را از دست دادید، نباید اندوهناک باشید،زیرا اگر دارای ایمان استوار باشید برای همیشه برترید،‌ چون همانند تمام موجودات عبودیت خدا را می‌نمایید و روش شما با نظام جهان هماهنگ است، و جهان و ذرات هستی یاوران شمایند. شما شاهدان و رهبران بر همة‌بشر هستید ،‌موقعیت شما در جهان و در کرة‌ خاکی برتر و بالاتر است. شما وارثان زمین هستید و دشمنان شما گمراه و به وادی نیستی و فراموشی رهسپارند و این سنت جاریة‌الهی است که هم غالب و هم مغلوب باشید، ولی در نهایت پیروزی نهایی از آن شماست اگر بر شما مصیبت مرگ عزیزان و زخم و جراحتها وارد شد بر دشمنان نیز مثل آن بلا نازل شد و این اشاره به غزوة‌ احد است که مسلمانان در آغاز جنگ غالب شدند و لشگر کفر پا به فرار گذاشتند و بسیاری به هلاکت رسیدند و پرچمشان بر زمین افتاد و دیگر کسی ازآنان نتوانست آن را حمل کند، تا آنکه از میان آنها زنی پرچم را برداشت و فراریها دور او گرد آمدند و هنگامی که میان سپاه اسلام اختلاف افتاد و عده‌ای سنگرها را رها کردند و به سوی غنایم شتافتند و فرمان رسول خدا(ص) را نقض کردند، مشرکین فرصت را غنیمت شمرده به لشگر اسلام یورش آوردند و به دنبال آن مصایب سنگینی برای سپاه اسلام پیش آمد.
آری، خداوند پیروزی را نصیب کسانی می‌کند که فقط برای او و به انگیزة‌الهی جنگ و جهاد کنند و هیچ‌گونه توجهی به این دنیا نداشته باشند و چنانچه خالص نباشند خدا نیز آنان را یاری نمی‌کند و این سنت جاریة‌الهی است که حوادث روزگار را به سود و زیان مردم می‌گردانیم تا نیتها و انگیزه‌های مردم و ضعف و قدرت آنان آشکا رشود، زیرا خوشی و گشایش بعد از سختیها و ناخوشی و مصایب بعد از گشایشها و راحتیها، فلز نیک و بد انسانها را محک می‌زند و میزان خلوص و ناخالصی و مراتب تسلیم و سرپیچی و حالات یأس و امید و اطمینان را نمودار می‌سازد، و براستی تحول و گردش روزگار محک و معیار دقیق و خطاناپذیر است که امیرالمؤمنین (ع) فرمود: در تحولات زندگی جوهر و ذات انسانها بروز می‌کند.
چه بسیارند انسانهایی که در مواقع سختیها و مشکلات نیرومند و صبورند، ولی در روزگاران رفاه و نعمت سست و ضعیف و یا بالعکس، لیکن فقط انسانی می‌تواند هم در دوران بلا و دشواریها و هم در زمان آسایش و خوشیها شخصیتی ثابت و استوار داشته باشد که فلز وجودش را با گوهر ایمان عجین کند و دارای نفس مطمئنه شود.
چنین انسانی درک می‌کند که هر خیر و شری به اذن خدا می‌رسد و او منبع هر خیر و رحمت و جبران کننده هر نقص و شری می‌باشد. بنابراین، خداوند علیم و حکیم از باطن و نیت و انگیزه و اندیشة‌ هر انسانی آگاه است و با گرداندن حوادث گوناگون روزگار نهان آنان را آشکار می‌سازد،‌ زیرا خداوند مطابق علم خود آنان را به محاسبه نمی‌کشد بلکه محاسبه و حکم او بر مبنای آنچه که آشکار و واقع شده خواهد بود و آیات مزبور انسانها را از همین سنت الهی آگاه می‌سازد. بر اساس مفاد آیة شریفه خداوند «شهدا» را از میان مجاهدان فی سبیل‌الله انتخاب می‌کند و آنان را برای تقرب به درگاهش خالص می‌گرداند و همین شهدا را نیز شاهد و حجّت بر حقانیت دین خود در میان مردم قرار می‌دهد و از آنان طلب می‌کند که بر حقانیت آیین او ادای شهادت کنند؛ و گواهی خواستن خداوند از شهدا همین جهاد و کشته شدن در راه اوست، زیرا کسی که کلمة‌شهادتین را به زبان آورد او را گواه و شاهد نمی‌گوید مگر آنکه مفهوم و مقتضای کلمه را ادا کند. مفهوم شهادتین نیز همین است که غیر خداوند یکتا خدایی را نپذیرد و شریعت و قانون زندگی را تنهااز خدا و به وسیلة پیامبرش دریافت کند و به هیچ حکمی تن در ندهد مگر حکم رسول خدا و اهل بیت معصوم او را . و مقتضای چنین شهادتی این است که در راه خدا جهاد کند و اگر لازم باشد جان بازد تا شهید محسوب شود، یعنی شاهد درستی آیین خدا باشد و آنگاه خداوند او را گواه گیرد و او هم با تمام وجود حق شهادت را ادا کند.
و باز هم دربارة‌ فضیلت «جهاد فی سبیل الله» می‌فرماید: «و چه بسیاررخ داده که پیغمبری جمعیت زیادی از پیروانش را در جنگ کشته شده است و با این حال اهل ایمان با سختیهایی که در راه خدا به آنها رسید مقاومت کردند و هرگز بیمناک و زبون نشدند و سر به زیر بار دشمن فرو نیاوردند و راه صبر و ثبات پیش گرفتند،‌ که خداوند صابران را دوست می‌دارد. آنها در هیچ سختی جز به خدا پناهنده نشده و جز این نمی‌گفتند که بار پروردگارا به کرم خود از گناه و ستمی که دربارة خود کرده‌ایم درگذر و ما را بر محو کافران مظفر گردان. پس خداوند فتح و پیروزی در دنیا و ثواب در آخرت را نصیبشان گردانید که خدا نیکوکاران را دوست دارد.»4
تمثیل و تصویری که خداوند در این آیات برای پیروان اسلام می‌آورد فراگیر است و محدود به زمان و قوم خاصی نمی‌باشد و از این طریق می‌خواهد مسلمانان را به موکب اهل ایمان متصل سازد و ادب اهل ایمان را به آنها بیاموزد و با پیروان تمام انبیا آنان را پیوند دهد،‌ و در دلهایشان استوار سازد که مسئلة‌ عقیده و ایمان یکی است و همان است که در پرچم سپاه بسیار بزرگ ایمان ثبت شده است؛‌ واین لشکر توحید که در امتداد بعثت انبیای الهی و با رهبری آنان به ستیز و نبرد با باطل و فساد و کفر برخاسته و هرگز نفوس طیبة‌آنان از مصایب سنگین ضعیف و سست نشده است و اراده‌های آهنین آنان از شداید و زخمها و جراحتها خدشه‌دار نشد و به دشمنان جزع نکردند و تسلیم نگردیدند، و شأن و شخصیت اهل ایمان در دفاع از دین در طول تاریخ چنین است.
محبت خداست که درد بی‌امان زخمها را آرامش می‌بخشد و درمان می‌کند. سپس به مراتب ادب آنها در برابر خداوند اشاره می‌فرماید که در هنگامة‌ روبرو شدن باشدایدش که از هر چیزی انسان را غافل می‌سازد (ولی دل اهل ایمان را هرگز نمی‌تواند از توجه به خدا بازدارد) قبل از آنکه از خداوند طلب پیروزی و فتح نمایند و به خطا و لغزش و قصور و تقصیر خود در انجام وظیفة عبودیت اعتراف و طلب آمرزش و عفو الهی می‌کنند تا پاک و آمادة ورود به بهشت شوند،‌ و حتی پیروزی بر دشمن را به خاطر خودنمی‌طلبند بلکه برای نابودی کفر و شرک.
آری ادب شایستة ‌مؤمنین در حق خداوند کریم این چنین است. خدا نیز از پیش خود همة‌آنچه را که اهل دنیا می‌طلبند و اهل آخرت جستجو می‌کنند به آنها عطا می‌فرماید زیرا آنان برای خود چیزی از خدا طلب نکردند و خداوند محبت خود را به آنها ابلاغ می‌فرماید و این بزرگتر از نعمت و ثواب است .و نیز در سورة‌مائده می‌فرماید: «ای اهل ایمان هر که از شما از دین خود مرتد شود بزودی خدا قومی را که دوست دارد و آنها نیز خدا را دوست دارند و نسبت به مؤمنان فروتن و به کافران سرفراز و مقتدرند به نصرت اسلام برمی‌انگیزد که در راه خدا جهاد کنند و در راه دین از ملامت و نکوهش احدی باک ندارند،‌ این است فضل خدا هرکه را خواهد عطا کند.»5 مراد منظور از ارتداد و برگشتن از دین موالا? و دوستی نمودن با یهود و نصاری است که در چند آیه پیش از آن ذکر فرموده و اهل ایمان را مورد خطاب قرار داده است که: « ای اهل ایمان یهود و نصاری را که دشمن اسلامند به دوستی نگیرید،‌آنان در کفرو ستمگری دوستدار بعضی دیگرند و هرکه از شما مؤمنان با آنها دوستی کند به حقیقت از آنها خواهد بود.»6

1. ولا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء و لکن لاتشعرون. سورة بقره/154.
2. قال انبی(ص) ما من احد یدخل الجنه فیتمنی ان یخرج منها الا الشهید فانه یتمنی ان یرجع فیقتل عشر مرات مما یری من کرامه الله. جامع أحادیث الشیعه، ج 13، صفحة 12.
3. و لاتهنوا و لاتحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مؤمنین، ان یمسسکم قرح فقد مس القوم قرح مثله و تلک الایام نداولها بین الناس و لیعلم الله الذین امنوا و یتخذ منکم شهداء. سورة آل عمران/139-140.
4. و کاین من نبی قاتل معه ربیون کثیر فما و هنوا لما اصابهم فی سبیل الله و ماضعفوا و ما استکانوا و الله یحب الصابرین. و ما کان قولهم الا ان قالوا ربنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین. فاتیهم الله ثواب الدنیا و حسن ثواب الآخره و الله یحب المحسنین. سورة آل عمران/146-148.
5. یا ایها الذین امنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یأتی الله بقوم تحبهم و یحبونه اذله علی المؤمنین، اعزه علی الکافرین یجاهدون فی سبیل الله و لایخافون لومه لائم ذلک فضل الله یوتیه من یشاء. سورة مائده/54.
6. یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا الیهود و النصاری اولیاء بعضهم اولیاء بعض و من یتولهم منکم فانه منهم. سورة مائده/51.

تهیه و تنظیم: گروه کتاب تبیان - محمد بیگدلی

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی