حجم آتش در همان اوایل
طوری بود که ،
می گفتند کمتر آب بخورید که کمتر به نیاز به دستشویی رفتن داشته باشید !
یک روز ساعت حدود سه بعد الظهر بود
و ما به دلیل
حجم زیاد آتش دشمن موفق به گرفتن غذا نشده بودیم ، به بچه های همسنگر گفتم من می
خواهم غذا بگیرم ! بچه ها گفتند از جانت سیر شده ای ! گفتم مراقب هستم ورفتم که
ابتدا ظرف ها رو بشورم و بعد غذا بگیرم !
حجم آتش دشمن اینقدر زیاد بود که
برای شستن ظرف ها و گرفتن غذا ، شاید بیش از 10 بار ، ظرف ها را در وسط جاده رها کردم وبه داخل سنگر کناری رفتم تا توانستم وعده غذای ظهر را بگیرم !
راوی : محسن بازرگان