واقعاً چه خوب شد که نیستید ببینید بر سرمان چه آمده است؟ چه خوب شد که نیستید ببینید که ارجح ها جای ارزش ها را گرفته است؟
چه خوب شد که نیستید ببینید سرمان چقدر شلوغ شده آنچنان که یادمان رفته چه بر سرمان رفته؟
خوب شد نیستید ببینید که ما آنقدر فراموش کار شده ایم که حتی در فهم آیه های قرآن نیز دلهایمان شک دارد، آنجا که می گوید: و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا...
وای
بر حالمان که خیال می کنیم شما نیستید و سرمان به کار خودمان است؛ وای بر
حالمان که می دانیم شما هستید و باز هم سرمان به کار خودمان است!
میزهای
ریاست، پست های سازمانی، کرسی های مدیریت، صندلی های استادی و جایگاه های
اداری را آنچنان برق انداخته ایم که هر چشم پاکی را به هوش می اندازد؛ هوسی
که در ظاهر به الماسی بی مانند می ماند و در باطن از آب بینی بزغاله پست
تر...