خاطره ای از مرتضی پرندوار
همه نیروها دست به کار و آماده مقابله با پاتک می شوند. بچه ها سعی میکنند مهمات کافی کنار سنگرهایشان بچینند و منتظر حمله عراقی ها شوند. به مرور بیشتر مطمئن میشویم که دشمن صددرصد قصد پاتک دارد. آرایش تانک های آنان شروع می شود. تانکهای عراقی ها به وسیله هلی کوپترهایشان حمایت می شوند. همچنین آتش سنگین توپخانه نیز به کمک آنها می آید. با نزدیک شدن هلیکوپترِ عراقیها به خاک ریز ما، مرتضی پرندوار که فرمانده یکی از دستههاست، تیربار را از جلیل ناظر میگیرد و با کمک مهدی سرور که نوارهای فشنگ تیربار را به دست دارد، به سوی هلیکوپتر شلیک میکند. خلبان ترسیده و عقب نشینی میکند. بچهها شادی کنان تکبیر میگویند