شهید 57 ساله ای که در سال 57 به شهادت رسید
تروجن،
روستایی از توابع شهرستان بهشهر، زادگاه 52 همکلاسی شهید دوران دفاع مقدس
بوده که اکنون به «شهیدآباد» ملقب شده است، روستایی که باید با وضو در آن
گام نهاد.
به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق
از خادم الشهداء، هشت سال دفاع مقدس پر از روایات و خاطرات از رزمندگانی
است که گاها در بی تفاوتی و یا سهل انگاری از بین رفته اند و بسیاری از
خاطرات شهدای ما توسط پدران و مادران شان دفن شده و کوچکترین خاطره ای از
شهدا در اختیار نیست در صورتی که بیان رنج و گنج جنگ و بازخوانی دوباره
خاطرات، می توانیم زندگی تازه یافته و از این قفس دنیایی خارج شویم و تولدی
دوباره یابیم.
هشت سال دفاع مقدس ما تنها در مناطق جنگی جنوب و غرب خلاصه نشده و جای جای این شهر و دیارمان با حضور رزمندگان، شهدا و خانواده هایشان پر از خاطرات است و صفحاتی همچون گنج از جنگ در گوشه گوشه این سرزمین ما به جا مانده است که با کمی دقت باید در جهت بیان خاطرات شهدا و بازخوانی دوباره جنگ که همچون گنجی در گوشه گوشه این دیار به جای مانده است تلاش کنیم تا این دفاع مقدس و جنگ ناجوانمردانه علیه کشور اسلامی ما و ابعاد و گستردگی آن وایستادگی و تلاش و رشادتهای رزمندگان و شهدای ما در تاریخچه ذهنمان به فراموشی سپرده نشود.
سالها است که از جنگ تحمیلی عراق علیه ایران گذشته است و اکنون بسیاری از خانواده های شهدا و پدران و مادران شهیدان به فرزندان خود ملحق شده اند و خاطرات شهدای شان که چراغ راه ما بوده است همراهشان دفن شده و ما بی تفاوت از درسها و عبرتهای این خاطرات و درس آموزی از آن گذران عمر می کنیم؛ اما اکنون فرصتی بدست آمده تا پای خاطرات تعدادی از خانواده های شهید روستای شهیدآباد بهشهر بنشینیم روستایی که 52 شهید تقدیم انقلاب کرده و بعد از انقلاب از تروجن به شهیدآباد تغییر نام داده است.
روستایی که شهیدآباد نام گرفت
روستای شهیدآباد (تروجن) یکی از روستاهای توابع بهشهر است که از ابتدای انقلاب تاکنون 52 شهید گرانقدر از نوجوان 14 ساله تا 57 ساله تقدیم انقلاب کرده است.
روستای تروجن از توابع شهرستان بهشهر استان مازندران است اهالی این روستا از سادات و بسیار علاقمند به ارزشهای مذهبی و سنتهای ایرانی و اسلامی هستند. شهید آباد از جمله مناطقی است که از همان ابتدای انقلاب و با آغاز تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی مردم با اطاعت از امام راحل و بیانیه های آتشین شان به خیابانها ریخته و تظاهرات کردند و اولین شهدای این روستا که سه شهید گرانقدر، «شهید میر شریف مشکواتی، شهید حمزه نجفی و شهید سید مصطفی موسوی» در 16 دی ماه 1357 حدود یکماه مانده به پیروی انقلاب اسلامی ایران به شهادت رسیدند.
این روستا با تقدیم شهدای گرانقدر درقبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی از جمله روستاهای مازندران است که 52 همکلاسی شهید در مکتب دین و اسلام و قرآن تربیت و تقدیم انقلاب کرده است و اهالی این روستا با حضور مستمر و فعال خود در انقلاب و جبهه های حق علیه باطل و با نثار 52 شهید، 8 آزاده و 187 جانباز دین خود را به انقلاب و ادا کردند و در طول جنگ از جمعیت یکهزار نفری شهید اباد 600 رزمنده در جبهه بودند و نام روستا به شهید آباد را بعنوان روستای همکلاسی های شهید در استان مزین کردند.
شهید 57 ساله ای که در سال 57 به شهادت رسید
شهید میر شریف مشکواتی شهید 57 ساله ای که در سال 57 به شهادت رسید از روستاییان کشاورز و دامداری بود که علاوه بر فعال بودن در امور کشاورزی و دامداری از جمله نیروهای انقلابی و مذهبی منطقه بوده و از اولین شهدای روستای شهیدآباد بهشهر است که یکماه قبل از پیروی انقلاب اسلامی ایران به دست رژیم شاهنشاهی به شهادت رسید که خاطرات این شهید بزرگوار را از زبان دخترشان دنبال می کنیم.
سیده رقیه مشکواتی فرزند این شهید بزرگوار گفت: پدرم از جمله نیروهای انقلابی قبل از انقلاب بود که علی رغم خفقان شدید در آن زمان و کنترل رژیم و ژاندارم ها تعلمیمات دینی و شب نشینی های مختلف شان در راستای بیان احکام دینی و توزیع اعلامیه و بیانیه امام راحل ترک نمی شد و در جهت بیداری مردم و ایجاد بیزاری از رژیم منحوس پهلوی با همکاری و همراهی اهالی روستای شهید آباد تلاش فراوان کردند.
در همین برگزاری کلاس ها و استفاده از سخنرانان مذهبی و انقلابی شهید غلامرضا اسدی عرب از انقلابیون فعال دهستان گز بندرگز در استان گلستان امروز بوده است که رابطه ای صمیمی با ایشان و افراد محل داشتند و فعالیتهای مذهبی فراوانی انجام می دادند که اعلام کردند اسدی عرب شهید شد.
(شهید غلامرضا اسدی عرب شهید دوران انقلاب در دهستان گز شهرستان بندگز در استان گلستان فعلی است، که یک ماه قبل از پیروزی انقلاب در سیزدهم دی ۵۷توسط مزدوران وطن فروش که بعدها به عنوان سران سازمان منافقین در منطقه بندرگز شناخته شدند و از کشور گریختند، به شهادت رسید)
خانم مشکواتی علت شهید شدن شهدا در این روز را اینطور بیان کردند: مثل اینکه جمعیت فراوانی از سراسر استان و اطراف برای مراسم اسدی عرب به گز رفته بودند و رژیم احساس خطر کرده بود و ژاندارم ها به محل مراسم امدند و اعلام کردند که متفرق شوید و همزمان با اعلام، مردم را نشانه رفته و به گلوله بستند و سه نفر از روستای شهیدآباد به شهادت رسیدند.
فرزند شهید مشکواتی با تاکید بر حجاب و عفاف در جامعه، افزود: شهدا خون دادند تا ولایت و عفاف و حجاب در جامعه بماند که متاسفانه اکنون وضعیت حجاب اسفناک است و بی بندوباری و اعتیاد و ناهنجاری جوانان را بدبخت کرده است و مسئولان باید در این رابطه با ایجاد اشتغال برای جوانان آنان را از سردرگمی رها کنند تا شاهد این بی بندوباری در جامعه نباشیم و آزار نبینیم.
وی که خود همسر شهید قربان اردشیری است، گفت: ما شهیدآبادی ها در هر خانواده شهدای فراوانی تقدیم انقلاب کرده ایم و من در خانواده خود 10 شهید از پدر و همسر و پسر عمو و پسر عمه و غیره دارم.
31 سال چشم انتظاری مادری برای فرزند
با ورود به منزلی قدیمی با قدمتی بیش از یکصد ساله که اهالی خانه گفته بودند داخل اتاقی شدم که بوی ایمان می داد، ایمانی که از عکس های شهدای روی طاقچه اتاقشان موج می زد و تقدیم چندین شهید انقلاب آذین بخش اتاقشان شده بود. مادر پیری با روی گشاده به استقبال آمد و با همان گرمی از ما استقبال کرد.
سید علی اکبر قاسمی تروجنی از جمله شهدای جاویدالاثری است که 31 سال مادر چشم براهش مانده است و کوچکترین صدایی در دل شب او را به یادعلی اکبرش می اندازد که سروقامت همچون علی اکبر دشت کربلا عازم جبهه شد و دیگر هرگز اثری از او نیامد.
سیده مریم مشکواتی تروجنی مادر86 ساله این شهید که این روزها دلتنگ پسرش است و این را می توان از قطرات اشکی که گاه و بی گاه از کنار چشمانش روانه می شود اندک صحبتی که با ما دارد را قطع می کند درک کرد، می گوید تنها یک نشانی از علی اکبرم هم بیاید برایم کافی است او رفت و رفت و برایم خاطراتش را به جا گذاشت و حتی به خوابم هم نمی آید تا باردیگر قد و بالای فرزندم را ببینم و دلم آرام شود.
وی با انتقاد از بنیاد شهید و عدم سرکشی از خانواده شهدا گفت: متاسفانه در طول این مدت 31 سال از بنیاد شهید بهشهر به اندازه انگشتان یک دست هم ازما سرکشی و دلجویی نکرده اند در حالیکه باید همه خانواده های شهدا به یک چشم دیده شوند ما چیزی از بنیاد شهید نمی خواهیم همین که دیده شویم برایمان کافی است که آن را هم از ما دریغ می کنند.
سید زین العابدین قاسمی تروجنی برادر شهید علی اکبر قاسمی و هم رزم این شهید نیز با اشاره به خاطراتی از این شهید گفت: اولین اعزامشان به کردستان با هم بودیم و در ازادسازی جاده بانه – سردشت با هم بودیم و بعد از ان در دوره های بعدی جدا شده بودیم ایشان برادر بزرگتر از من بودند که 24 ماه کامل سربازی خود را در مهران- اسلام اباد بود و من در منطقه دیگری بودم و با اینکه مرخصی گرفتند و می توانستند به خانه بروند آمدند مرا دیدند و رفتند و بعد از آن هم مفقودالاثر شدند و دیگر ندیدمشان.
وی در رابطه با خصوصیات اخلاقی گفت: حرکت انقلابی شهید از قبل از انقلاب زبانزد بود و انسان با گذشت، مهربان و مردمی بود و هرگز در طول زندگی ندیدم که آزارش به کسی برسد و کسی را اذیت کند و همواره می گفت: شهید و شهادت خوب است اما شهیدی ارزشمند است که مثل فاطمه زهرا(س) بی نام و نشان باشد و دوست داشت که مفقودالاثر شود و به آنچه لایق آن بود رسید.
نوجوان 14 ساله از مدرسه تا ارتفاعات شیاکوه گیلانغرب
شهید عبدالله نظری نوجوانی که تازه 14 بهار از زندگی اش را پشت سر گذاشته و به دلیل فقر خانوادگی علاوه بر درس خواندن در کوره اجرپزی هم کار می کرد و روزانه مسیر 5 کیلومتری از شهیدآباد تا مدرسه در بهشهر را به دلیل فقر مالی با پای پیاده طی می کرد از جمله شهدایی است که بالبیک به فرمان امام راحل برای مبارزه بادشمن بعثی با رها کردن درس و مدرسه به جبهه رفت و آسمانی شد.
فاطمه نظری خواهر این شهید می گوید: یکسالی بود که برادر بزرگم فوت کرده بود و ما عزادار برادرم بودیم که روزی عبدالله به خانه امد و گفت می خواهد به جبهه برود زیرا وظیفه ای است که باید انجام دهم و رفت و برنگشت.
مرضیه نظری دیگر خواهر این شهید می گوید: ما زندگی فقیرانه ای داشتیم پدرم ییلاقی و چوپان بود و بسیار با مشقت زندگی می گذراندیم اما این پسر هوایی جبهه شده بود علی رغم مشکلات فراوانی که داشتیم می گفت: من فدایی رهبر هستم و باید بروم و رفت و در تاریخ 24آذر ماه 60 به شهادت رسید و جسدش 7 ماه در گیلانغرب بود و بعد از آن اوردند و در 14 تیر ماه 61 تشییع کردیم در حالی که بدنش سر نداشت و در شهید آباد دفنش کردیم.
اردشیری گفت: ادامه راه شهدا در راستای بیان رشادتها و زندگی شهدا است تا جوانان ما با شناخت شهدا در جهت ادامه راه شهدا حرکت کرده و مسئولین نیز باید با ایجاد اشتغال و کار برای جوانان از ناهنجاریهای جامعه جلوگیری کنند.
حاج آسیه بیاتی تروجنی مادر شهید قربان اردشیری نیز با اشاره به مردمی و با اخلاق بودن این شهید گفت: ما خانواده پر جمعیتی بودیم و پدرش کشاورز بود و قربان برای اینکه کمک کار خانه باشد روزها را درس می خواند و شب را در کوره پزی در نکا کار می کرد تا کمک خرج خانه باشد.
وی گفت:بسیاری از شهدای ما در شرایط سخت زندگی کردند و برای دفاع از دین و اسلام رفتند و اکنون نباید ما شاهد چنین بی حجابی و بی بندوباری در جامعه باشیم که خجالت زده شویم و این مسائل باید توسط مسئولین پیگیری شود و تنها خواسته ما حفظ حجاب و عفاف در جامعه و ایجاد اشتغال برای جوانان است.
احترام به خانواده های شهدا از تاکیدات مهم شهید بود
شهید حمزه بیاتی نیز از دیگر شهدای جوان شهید آباد است که در سن 17 سالگی به جبهه رفت و راه خود را در این مسیر قرار داد تا به لقاء الله رسید، حاج یعقوب بیاتی پدر این شهید می گوید: در خانواده ای روستایی و کشاورز زندگی می کردیم و زمان کشاورزی احتیاج به وجود حمزه بود، حمزه کمک کار من در زندگی و کشاورزی بود برادر بزرگش در جبهه بود و برادر دیگرش هم خیلی کوچک بود به او گفتم پسرم الان زمان جبهه رفتن نیست موقع کار و برداشت محصول است و لی او گفت: جهاد در شرایط فعلی واجب تر از کار بر روی زمین است و با رفتنش تنها شدم ، 3مرتبه به جبهه رفته بود و در مرتبه چهارم به شهادت رسید.
وی افزود: ما در بالا محله شهید اباد زندگی می کنیم و شهید قدرت نصیری اولین شهیدی بود که در محله ما به شهادت رسیده بود.
حاج بلقیس بیاتی مادر شهید حمزه بیاتی نیز گفت: همیشه برای بدرقه پسرم به جبهه تا دم درب ماشین می رفتم اما دفعه اخر که بدون خداحافظی رفت متاسفانه نتوانستم پسرم را بدرقه کنم و به دلم ماند که پسرم را برای اخرین مرتبه ندیدم، رفت و به خدایش پیوست.
وی با تاکید بر رعایت حجاب و عفاف در جامعه گفت: متاسفانه اکنون شرایط جامعه طوری است که شرم آور است و حجاب در بسیاری از موارد رعایت نمی شود.
این تنها گوشه ای از خاطرات خانواده های شهداست که بسیار کوتاه و به اختصار آمد تا از شهید بگوییم و خاطراتش و بدانیم از شهید و خاطرات شهید سخن گفتن تداعی لحظات شیرینی زندگی ایثارگری آنانی است که عمری را در راه آرمان های انسانی سپری کردند و اکنون با رفتن و آسمانی شدنشان، و مرور دوباره خاطراتشان در پی بازیابی و بازشناسی ابعاد زندگی و برجستگی آنان هستیم تا با درس اموزی از مکتب شهدا ادامه دهنده راستین راهشان باشیم و بگوییم شهدا در این هیاهوی زندگی شاید نفسمان آلوده، روحمان سنگین و جسم خاکی مان زمین گیر شده است برایمان دعا کنید.
روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد...
هشت سال دفاع مقدس ما تنها در مناطق جنگی جنوب و غرب خلاصه نشده و جای جای این شهر و دیارمان با حضور رزمندگان، شهدا و خانواده هایشان پر از خاطرات است و صفحاتی همچون گنج از جنگ در گوشه گوشه این سرزمین ما به جا مانده است که با کمی دقت باید در جهت بیان خاطرات شهدا و بازخوانی دوباره جنگ که همچون گنجی در گوشه گوشه این دیار به جای مانده است تلاش کنیم تا این دفاع مقدس و جنگ ناجوانمردانه علیه کشور اسلامی ما و ابعاد و گستردگی آن وایستادگی و تلاش و رشادتهای رزمندگان و شهدای ما در تاریخچه ذهنمان به فراموشی سپرده نشود.
سالها است که از جنگ تحمیلی عراق علیه ایران گذشته است و اکنون بسیاری از خانواده های شهدا و پدران و مادران شهیدان به فرزندان خود ملحق شده اند و خاطرات شهدای شان که چراغ راه ما بوده است همراهشان دفن شده و ما بی تفاوت از درسها و عبرتهای این خاطرات و درس آموزی از آن گذران عمر می کنیم؛ اما اکنون فرصتی بدست آمده تا پای خاطرات تعدادی از خانواده های شهید روستای شهیدآباد بهشهر بنشینیم روستایی که 52 شهید تقدیم انقلاب کرده و بعد از انقلاب از تروجن به شهیدآباد تغییر نام داده است.
روستایی که شهیدآباد نام گرفت
روستای شهیدآباد (تروجن) یکی از روستاهای توابع بهشهر است که از ابتدای انقلاب تاکنون 52 شهید گرانقدر از نوجوان 14 ساله تا 57 ساله تقدیم انقلاب کرده است.
روستای تروجن از توابع شهرستان بهشهر استان مازندران است اهالی این روستا از سادات و بسیار علاقمند به ارزشهای مذهبی و سنتهای ایرانی و اسلامی هستند. شهید آباد از جمله مناطقی است که از همان ابتدای انقلاب و با آغاز تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی مردم با اطاعت از امام راحل و بیانیه های آتشین شان به خیابانها ریخته و تظاهرات کردند و اولین شهدای این روستا که سه شهید گرانقدر، «شهید میر شریف مشکواتی، شهید حمزه نجفی و شهید سید مصطفی موسوی» در 16 دی ماه 1357 حدود یکماه مانده به پیروی انقلاب اسلامی ایران به شهادت رسیدند.
این روستا با تقدیم شهدای گرانقدر درقبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی از جمله روستاهای مازندران است که 52 همکلاسی شهید در مکتب دین و اسلام و قرآن تربیت و تقدیم انقلاب کرده است و اهالی این روستا با حضور مستمر و فعال خود در انقلاب و جبهه های حق علیه باطل و با نثار 52 شهید، 8 آزاده و 187 جانباز دین خود را به انقلاب و ادا کردند و در طول جنگ از جمعیت یکهزار نفری شهید اباد 600 رزمنده در جبهه بودند و نام روستا به شهید آباد را بعنوان روستای همکلاسی های شهید در استان مزین کردند.
شهید 57 ساله ای که در سال 57 به شهادت رسید
شهید میر شریف مشکواتی شهید 57 ساله ای که در سال 57 به شهادت رسید از روستاییان کشاورز و دامداری بود که علاوه بر فعال بودن در امور کشاورزی و دامداری از جمله نیروهای انقلابی و مذهبی منطقه بوده و از اولین شهدای روستای شهیدآباد بهشهر است که یکماه قبل از پیروی انقلاب اسلامی ایران به دست رژیم شاهنشاهی به شهادت رسید که خاطرات این شهید بزرگوار را از زبان دخترشان دنبال می کنیم.
سیده رقیه مشکواتی فرزند این شهید بزرگوار گفت: پدرم از جمله نیروهای انقلابی قبل از انقلاب بود که علی رغم خفقان شدید در آن زمان و کنترل رژیم و ژاندارم ها تعلمیمات دینی و شب نشینی های مختلف شان در راستای بیان احکام دینی و توزیع اعلامیه و بیانیه امام راحل ترک نمی شد و در جهت بیداری مردم و ایجاد بیزاری از رژیم منحوس پهلوی با همکاری و همراهی اهالی روستای شهید آباد تلاش فراوان کردند.
در همین برگزاری کلاس ها و استفاده از سخنرانان مذهبی و انقلابی شهید غلامرضا اسدی عرب از انقلابیون فعال دهستان گز بندرگز در استان گلستان امروز بوده است که رابطه ای صمیمی با ایشان و افراد محل داشتند و فعالیتهای مذهبی فراوانی انجام می دادند که اعلام کردند اسدی عرب شهید شد.
(شهید غلامرضا اسدی عرب شهید دوران انقلاب در دهستان گز شهرستان بندگز در استان گلستان فعلی است، که یک ماه قبل از پیروزی انقلاب در سیزدهم دی ۵۷توسط مزدوران وطن فروش که بعدها به عنوان سران سازمان منافقین در منطقه بندرگز شناخته شدند و از کشور گریختند، به شهادت رسید)
خانم مشکواتی علت شهید شدن شهدا در این روز را اینطور بیان کردند: مثل اینکه جمعیت فراوانی از سراسر استان و اطراف برای مراسم اسدی عرب به گز رفته بودند و رژیم احساس خطر کرده بود و ژاندارم ها به محل مراسم امدند و اعلام کردند که متفرق شوید و همزمان با اعلام، مردم را نشانه رفته و به گلوله بستند و سه نفر از روستای شهیدآباد به شهادت رسیدند.
فرزند شهید مشکواتی با تاکید بر حجاب و عفاف در جامعه، افزود: شهدا خون دادند تا ولایت و عفاف و حجاب در جامعه بماند که متاسفانه اکنون وضعیت حجاب اسفناک است و بی بندوباری و اعتیاد و ناهنجاری جوانان را بدبخت کرده است و مسئولان باید در این رابطه با ایجاد اشتغال برای جوانان آنان را از سردرگمی رها کنند تا شاهد این بی بندوباری در جامعه نباشیم و آزار نبینیم.
وی که خود همسر شهید قربان اردشیری است، گفت: ما شهیدآبادی ها در هر خانواده شهدای فراوانی تقدیم انقلاب کرده ایم و من در خانواده خود 10 شهید از پدر و همسر و پسر عمو و پسر عمه و غیره دارم.
31 سال چشم انتظاری مادری برای فرزند
با ورود به منزلی قدیمی با قدمتی بیش از یکصد ساله که اهالی خانه گفته بودند داخل اتاقی شدم که بوی ایمان می داد، ایمانی که از عکس های شهدای روی طاقچه اتاقشان موج می زد و تقدیم چندین شهید انقلاب آذین بخش اتاقشان شده بود. مادر پیری با روی گشاده به استقبال آمد و با همان گرمی از ما استقبال کرد.
سید علی اکبر قاسمی تروجنی از جمله شهدای جاویدالاثری است که 31 سال مادر چشم براهش مانده است و کوچکترین صدایی در دل شب او را به یادعلی اکبرش می اندازد که سروقامت همچون علی اکبر دشت کربلا عازم جبهه شد و دیگر هرگز اثری از او نیامد.
سیده مریم مشکواتی تروجنی مادر86 ساله این شهید که این روزها دلتنگ پسرش است و این را می توان از قطرات اشکی که گاه و بی گاه از کنار چشمانش روانه می شود اندک صحبتی که با ما دارد را قطع می کند درک کرد، می گوید تنها یک نشانی از علی اکبرم هم بیاید برایم کافی است او رفت و رفت و برایم خاطراتش را به جا گذاشت و حتی به خوابم هم نمی آید تا باردیگر قد و بالای فرزندم را ببینم و دلم آرام شود.
وی با انتقاد از بنیاد شهید و عدم سرکشی از خانواده شهدا گفت: متاسفانه در طول این مدت 31 سال از بنیاد شهید بهشهر به اندازه انگشتان یک دست هم ازما سرکشی و دلجویی نکرده اند در حالیکه باید همه خانواده های شهدا به یک چشم دیده شوند ما چیزی از بنیاد شهید نمی خواهیم همین که دیده شویم برایمان کافی است که آن را هم از ما دریغ می کنند.
سید زین العابدین قاسمی تروجنی برادر شهید علی اکبر قاسمی و هم رزم این شهید نیز با اشاره به خاطراتی از این شهید گفت: اولین اعزامشان به کردستان با هم بودیم و در ازادسازی جاده بانه – سردشت با هم بودیم و بعد از ان در دوره های بعدی جدا شده بودیم ایشان برادر بزرگتر از من بودند که 24 ماه کامل سربازی خود را در مهران- اسلام اباد بود و من در منطقه دیگری بودم و با اینکه مرخصی گرفتند و می توانستند به خانه بروند آمدند مرا دیدند و رفتند و بعد از آن هم مفقودالاثر شدند و دیگر ندیدمشان.
وی در رابطه با خصوصیات اخلاقی گفت: حرکت انقلابی شهید از قبل از انقلاب زبانزد بود و انسان با گذشت، مهربان و مردمی بود و هرگز در طول زندگی ندیدم که آزارش به کسی برسد و کسی را اذیت کند و همواره می گفت: شهید و شهادت خوب است اما شهیدی ارزشمند است که مثل فاطمه زهرا(س) بی نام و نشان باشد و دوست داشت که مفقودالاثر شود و به آنچه لایق آن بود رسید.
نوجوان 14 ساله از مدرسه تا ارتفاعات شیاکوه گیلانغرب
شهید عبدالله نظری نوجوانی که تازه 14 بهار از زندگی اش را پشت سر گذاشته و به دلیل فقر خانوادگی علاوه بر درس خواندن در کوره اجرپزی هم کار می کرد و روزانه مسیر 5 کیلومتری از شهیدآباد تا مدرسه در بهشهر را به دلیل فقر مالی با پای پیاده طی می کرد از جمله شهدایی است که بالبیک به فرمان امام راحل برای مبارزه بادشمن بعثی با رها کردن درس و مدرسه به جبهه رفت و آسمانی شد.
فاطمه نظری خواهر این شهید می گوید: یکسالی بود که برادر بزرگم فوت کرده بود و ما عزادار برادرم بودیم که روزی عبدالله به خانه امد و گفت می خواهد به جبهه برود زیرا وظیفه ای است که باید انجام دهم و رفت و برنگشت.
مرضیه نظری دیگر خواهر این شهید می گوید: ما زندگی فقیرانه ای داشتیم پدرم ییلاقی و چوپان بود و بسیار با مشقت زندگی می گذراندیم اما این پسر هوایی جبهه شده بود علی رغم مشکلات فراوانی که داشتیم می گفت: من فدایی رهبر هستم و باید بروم و رفت و در تاریخ 24آذر ماه 60 به شهادت رسید و جسدش 7 ماه در گیلانغرب بود و بعد از آن اوردند و در 14 تیر ماه 61 تشییع کردیم در حالی که بدنش سر نداشت و در شهید آباد دفنش کردیم.
اردشیری گفت: ادامه راه شهدا در راستای بیان رشادتها و زندگی شهدا است تا جوانان ما با شناخت شهدا در جهت ادامه راه شهدا حرکت کرده و مسئولین نیز باید با ایجاد اشتغال و کار برای جوانان از ناهنجاریهای جامعه جلوگیری کنند.
حاج آسیه بیاتی تروجنی مادر شهید قربان اردشیری نیز با اشاره به مردمی و با اخلاق بودن این شهید گفت: ما خانواده پر جمعیتی بودیم و پدرش کشاورز بود و قربان برای اینکه کمک کار خانه باشد روزها را درس می خواند و شب را در کوره پزی در نکا کار می کرد تا کمک خرج خانه باشد.
وی گفت:بسیاری از شهدای ما در شرایط سخت زندگی کردند و برای دفاع از دین و اسلام رفتند و اکنون نباید ما شاهد چنین بی حجابی و بی بندوباری در جامعه باشیم که خجالت زده شویم و این مسائل باید توسط مسئولین پیگیری شود و تنها خواسته ما حفظ حجاب و عفاف در جامعه و ایجاد اشتغال برای جوانان است.
احترام به خانواده های شهدا از تاکیدات مهم شهید بود
شهید حمزه بیاتی نیز از دیگر شهدای جوان شهید آباد است که در سن 17 سالگی به جبهه رفت و راه خود را در این مسیر قرار داد تا به لقاء الله رسید، حاج یعقوب بیاتی پدر این شهید می گوید: در خانواده ای روستایی و کشاورز زندگی می کردیم و زمان کشاورزی احتیاج به وجود حمزه بود، حمزه کمک کار من در زندگی و کشاورزی بود برادر بزرگش در جبهه بود و برادر دیگرش هم خیلی کوچک بود به او گفتم پسرم الان زمان جبهه رفتن نیست موقع کار و برداشت محصول است و لی او گفت: جهاد در شرایط فعلی واجب تر از کار بر روی زمین است و با رفتنش تنها شدم ، 3مرتبه به جبهه رفته بود و در مرتبه چهارم به شهادت رسید.
وی افزود: ما در بالا محله شهید اباد زندگی می کنیم و شهید قدرت نصیری اولین شهیدی بود که در محله ما به شهادت رسیده بود.
حاج بلقیس بیاتی مادر شهید حمزه بیاتی نیز گفت: همیشه برای بدرقه پسرم به جبهه تا دم درب ماشین می رفتم اما دفعه اخر که بدون خداحافظی رفت متاسفانه نتوانستم پسرم را بدرقه کنم و به دلم ماند که پسرم را برای اخرین مرتبه ندیدم، رفت و به خدایش پیوست.
وی با تاکید بر رعایت حجاب و عفاف در جامعه گفت: متاسفانه اکنون شرایط جامعه طوری است که شرم آور است و حجاب در بسیاری از موارد رعایت نمی شود.
این تنها گوشه ای از خاطرات خانواده های شهداست که بسیار کوتاه و به اختصار آمد تا از شهید بگوییم و خاطراتش و بدانیم از شهید و خاطرات شهید سخن گفتن تداعی لحظات شیرینی زندگی ایثارگری آنانی است که عمری را در راه آرمان های انسانی سپری کردند و اکنون با رفتن و آسمانی شدنشان، و مرور دوباره خاطراتشان در پی بازیابی و بازشناسی ابعاد زندگی و برجستگی آنان هستیم تا با درس اموزی از مکتب شهدا ادامه دهنده راستین راهشان باشیم و بگوییم شهدا در این هیاهوی زندگی شاید نفسمان آلوده، روحمان سنگین و جسم خاکی مان زمین گیر شده است برایمان دعا کنید.
روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد...